۱- به لطف هنرنمایی همسر به طور کامل از شیر مادر و شیر خشک جدا شد. اعتراف میکنم که من هیچ دخالتی نداشتم. به کمک مقداری آب ، فندق در کمتر از پنج روز کلا فکر شیر از سرش خارج شد. حالا شبها هم خودش راحت میخوابه و هم مادر و پدرش. البته همچنان همسر کنار فندق میخوابه و من کنار بالش!!
۲- بعد از گرفتنش از شیر، به شدت میلش به آب افزایش پیدا کرده. اما در عوضش وعده های غذاییشو کامل و منظم میخوره.
۳- این ماه اولین پیتزای عمرشو تجربه کرد. مرغ با کاری رستوران جرس. قبل از این هم جلوش پیتزا خورده بودیم اما توجهی نشون نداده بود. بیشتر تمایل داشت ساندویج دستش بگیره و گاز بزنه. اما اینبار طعم پیتزا رو هم چشید و اتفاقا خوشش اومد.
۴- سردی، داغی، ترشی رو تشخیص میده. این آخری رو خود من هم نفهمیدم از کجا یاد گرفته.
۵- قبلنا یه چیزی بود به نام قلک. این چیز ابزار آموزشی خیلی خوببه. اشتباه نکنید، نمیخوام درباره فوائد آموزش ذخیره کردن نقدینگی توسط نونهالان صحبت کنم. از یک سالگی هر هفته منو قلک نشستیم جلوی فندق و بنده قلک جان (که مربوط به صندق محک هستش) رو تغذیه کردم و از فندق هم خواستم که داخلش سکه بندازه. یادم میاد اوایل سعی میکرد سکه رو برگردونه بیرون، وچون نمیتونست عصبی میشد و گریه اش میگرفت. اما واقعیت اینه که هدف من تمرین و سنجش مهارت انگشتان و بینایی فندق بود. اوایل موفق نمیشد سکه رو حتی درست دستش بگیره، بعدا دستش میگرفت اما نمیتونست طوری تنظیم کنه که سکه داخل شیار قلک بیفته.... مرتب مهارت بیشتری پیدا کرد و در نهایت از این ماه یعنی از ۱۸ ماهگی تونست به راحتی سکه رو با کمترین صرف زمان داخل قلک بندازه.
۶- قلک، حلقه های استوانه ای، لگوهای خانه سازی اندازه بزرگ و عروسک های انسان گونه بهترین ابزار آموزش و بازی برای کودکان زیر دوسال هستن.
۷- فندق یه حساسیت عجیبی درمورد برخورد فیزیکی من و همسر داره. یعنی حتی کنارهم، هم بشینیم، دلخور میشه و معمولا منو کنار میزنه! حالا دیگه در مورد هم آغوشی که دیگه خودتون فکرشو بکنین واکنشش چیه. نکته اش اینه که چون تا به حال من مدت بیشتری کنارش بودم، توجه اصلی به مادرش معطوف میشه و من کنار زده میشم. یعنی درواقع برخلاف معمول
۸- خب حقیقتش خیلی هم برخلاف معمول نیست. چون جناب آقای فروید، مقوله "عقده ادیپ" رو درباره کودکان ۳ تا ۵ سال مطرح کرد و اظهار نظر خاصی درباره کودکان زیر ۲ سال نکرد.
۹- یه اتفاق جالب دیگه اینه که جز در خلوتای دونفره پدر و دختریمون، در بقیه موارد و در جمع من رو با اسم کوچیک صدا میکنه!!
۱۰- یه کار جالب دیگه اش که تا به حال فقط در مورد من و مادرش و مادرم اتفاق افتاده نشان از رشد کلامی عاطفیش داره. سرشو میاره جلو، تو صورتت نگاه میکنه و میگه :" دوست دارم!" نمیدونم میتونید حس کنید شنیدن این جمله از زبون یه کودک یک سال و نیمه چجور حس بینظیری بهتون میده یا نه. خب واقعیتش اینو از من یاد گرفته که تقریبا هر روز و با برنامه، فقط یه بار این جمله رو بهش گفتم که :" دوست دارم باباجون"
۱۱- دیگه کاملا واضحه که کلمات رو به درستی انتخاب میکنه، معنیشون میدونه و مهمتر از همه میدونه از دایره کلماتش چطور استفاده کنه. میتونم فروتنانه اعتراف بکنم تا الان هیچ کلمه ای رو نا به جا به کار نبرده. البته علیرغم اینکه بسیار جالبه اما حالا خیلی هم غرور آفرین نیست. اشتباهات کلامی در کودک -و حتی بزرگسال- با افزایش دایره لغات اتفاق میفته.
۱۲- فندق یه لک قهوه ای پایین زانوی راستش داره، به اندازه دوزاری اگه یادتون بیاد. ازش میپرسم: "باباجون این چیه روی پاته؟" یه نگاهی بهش میندازه و میگه : " ممه"!!!!
۱۳- این ماه برای اولین بار فندق به باغ وحش بردیم. یادتون باشه که بهترین وقت برای رفتن به باغ وحش ماهای اسفند، فروردین، اردیبهشت، مهر و آبانه (چرا؟). اعتراف میکنم که کمی برای فندق زود بود که از دیدن حیوونای مختلف ذوق کنه و بالا و پایین بپره. اما وقتی چندتا حییون جدید رو یاد گرفت و برای دیگران تعریف کرد فهمیدم به اندازه کافی لذت برده. خلاصه اینکه تجربه خوبی بود. بخصوص اینکه خودم هم تا به حال فیل و کانگورو و گورخر و پلنگ ایرانی از نزدیک ندیده بودم.
۱۴- واقعیت اینه که وضع باغ وحش ارم از آخرین باری که رفته بودم، فکر کنم سه سال پیش، به مراتب بهتر شده بود. هم تر و تمیزتر و مرتب تر بود و هم وضع رنگ و رخ قفسا و حیوونا بهتر شده بود. واقعا اگر در محل سکونتتون باغ وحش هستش و حداقل یه بار در سال سری بهش نمیزنید، کم شعورید. اصلا زورم نیومد که نفری شش تومن ورودی باغ وحش و سه تومن ورودی پارکینگ دادم.
۱۵- باغ وحش ارم دوتا فیل داره. خب در نگاه اول واقعا فیلن اما یکم با فیلایی که توی تلویزیون و برنامه های مستند دیدیم متفاوتن. اینا فیل سریلانکایی هستن. تقریبا نصف فیلای افریقایی و دو سوم فیلای هندی هستن، عاج ندارن، رنگشون خاکستری روشن و یه دسته. البته همچنان از جثه بزرگشون لذت میبرید. تازه زبون غیر سیلانی هم نمیفهمن. ظاهرا فیل بانشون یه مقداری آموزش دیده که باهاشون ارتباط برقرار کنه. ولی به شخصه از دیدن این دوتا فیل فعال و پرجنب و جوش لذت بردم. جایگاه مناسبی هم بهشون اختصاص داده شده بود. مهمترین چیزی هم که از باغ وحش یاد فندق موند همین فیل ها بودن.