var pass1="3402

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

مباحث شبانه

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۲۱ ق.ظ

بحث اول

- اولین کسانی که برای من کامنت گذاشتن به ترتیب اینا بودن: دلارام، بهارشیراز، ماهی، آنا(اون موقع ها رها) و مینو. راستش یه سری به بلاگفا زدم و تصمیم گرفتم ببینم اولین کامنتارو کیا برام گذاشتن و چی نوشتن. 

- چندتا از پستای قدیمی هم خوندم. چقدر حیف شد که بخاطر گندبازی بلاگفا نمیتونم انتقالشون بدم. البته فکر میکنم اگر با بیان تماس بگیرم این کارو برام انجام بدن.

- به نظرم نوشتنم از قبل بهتر و روون تر شده. با اعتماد بنفس بیشتری مینویسم و بی پرواتر شدم. تنوع مطالب هم بالاتر رفته. مخاطبام هم بهتر میشناسم و گاهی هم سعی میکنم غیر مستقیم تحت تاثیر قرارشون بدم.

- من برعکس بقیه آدمها شدم. اومدن تلگرام و واتس آپ و بقیه، ملت رو از وبلاگ نویسی و وبلاگ خونی دور کرده ظاهرا، اما در مورد من نتیجه عکس داد. نیازم به نوشتن باعث شد از پاییز که شروع به وبلاگ نویسی کردم، به تدریج از اپلیکیشن های موبایلی دور بشم.

- با اینکه وبلاگ های شخصی کمی میشناسم که واقعا ازشون لذت ببرم اما تصمیم گرفتم تعداد پیوندهامو افزایش بدم. زیاد هم تو نخ تبادل لینک و اینا نیستم. شاید نوشته های اونها برای من جذاب باشه و برای دل خودم میخونمشون. دلیل نداره یه حس دوطرفه باشه.

بحث دوم

- با توجه به نحوه نقاشی کردن یا همون خطی خطی کردن فندق، متوجه شدم که رنگ های مورد علاقه اش زرد و نارنجی هستن و از آبی و مشکی خیلی خوشش نمیاد. البته مداد آبی فندق بیشتر سرمه ایه تا آبی.

- مدتیه قصه گفتن برای فندق شروع کردیم. شاید ۱۰ روزه. هم دوست داره و هم آروم میشینه یا میخوابه و گوش میده. شخصیت اصلی قصه رو خودش انتخاب میکنه که میتونه گیسو، شعبون، موتض یا حتی خودش باشه. قصه بچه های زیر سه سال لازم نیست داستان پیچیده و مهیجی داشته باشه، قرار نیست براشون "بلندی های بادگیر" تعریف کنید. اتفاقا بهتره برشی از زندگی خودشون باشه. مثلا اینکه وقتی از خواب پامیشن تا وقت خواب چه کارایی انجام میشه، یا مثلا رفتار قهرمان داستان توی مهمونی چه جوریه.

- ما برای فندق کتابایی خریدیم که بیشتر از عکس بچه های کوچیک و هم سن وسال خودش استفاده شده. مهم نیست توی کتاب چی نوشته، ما برای هر عکس داستان خودمون میسازیم. با همسر هماهنگیم تا داستانمون مشابه باشه.

- باباهای انکرالاصواتی مثل من هم میتونن برای بچه هاشون لالایی بگن. فقط کافیه یکم تن صداشون پایین بیارن و یه ریتم ثابت رو تکرار کنن. این نکته مهمیه. وقتی لالایی میخونید حتما یه ریتم کوتاه رو مرتب تکرار کنید. مکانیسم خواب بچه ها -وحتی آدم بزرگا- براساس تکرار نظم شکل میگیره. خلاصه اینکه بالاسر بچه مثنوی نخونید.

- ما ایرانی ها عموما بچمون میزاریم روی پاهای دراز شدمون و تکون میدیم تا بخوابن. کسی میدونه غربیا بچه های لوس و بی رنگ و رو و چسوشون چطوری میخوابونن؟ چرا ما اونکارا رو نمیکنیم. والا من و همسر هردومون کمر درد گرفتیم.

بحث سوم

۱- چرا وقتی یه پسر و دختری باهم دوست میشن گفته میشه  "پسره مخ دختررو زده" ولی همون دخترو پسر وقتی ازدواج میکنن اصطلاحش اینه که "دختره پسررو خر کرد"!!!؟

۲- قبلا هم یه بار پرسیدم که چرا اصطلاح ابتیاع همسر برای زن و مرد تا این حد متفاوت و حتی بالعکسه! زن گرفتن-شوهرکردن؟! چرا زنو میگیرن ولی شوهرو...؟

۳- یک چیزی که توی دانشگاه و دوستان و بعده ها در مدرسه، برام جالب بود تعبیر انتخاب دوست از جنس مخالف بود. جنس مونث غالبا از اصطلاح دوست پسر گرفتن و جنس مذکر همیشه از اصطلاح دوست دختر پیداکردن. استفاده میکنن!!


پی نوشت:

- من انکرالاصوات نیستم. اتفاقا سخنران خوبی هم هستم.

- وقتی این وبلاگ خلق شد، به طور موقت عنوان "آقای پدر" رو انتخاب کردم. متاسفانه با اینکه اصلا ازش خوشم نمیاد، اما دیگه کاملا جا افتاده.

فانتزی: قلعه التز Eltz Castle (حنوب آلمان)

قلعه التز

قلعه التز

قلعه التز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۳
آقای پدر

نظرات  (۱۴)

تصاویر عالی هستن
درمورد اسمتون..اگه خواستین تغییرش بدین استقبال میکنم..

پاسخ:
رفیق مارو باش... اینهمه حرف زدیم فقط تصاویر عالی هستن!!
از اسمهای پیشنهادی استقبال میکنم...
نمیدونستم از آقای پدر هیچ خوشت نمیاد .چشم من بعد آقای پسر صدات میکنم و اینکه تو میدانی الان حال دلارام خوب نیست همان که اولین کامنت را برایت گذاشت؟
و سوم اینکه کم کم روش خواب فندقی را عوض کنید دخترک من هم عادت داشت که روی پا تکانش میدادیم تا بخوابد به خاطر همان همیشه منو همسری مجبور بودیم توی جمع خانوادگی پاهایمان را دراز کنیم و یک جا شنیدم که این تکان دادن ها هر چند کم و آروم باعث میشه مغز درست فرمان نگیرد وبه مغز بچه اسیب برسد یادم نمیاید این را از کسی شنیدم یا توی اینترنت دیدم در هر حال از آن به بعد دیگه ترسیدم و به هیچ عنوان فاطمه را اونجوری نخوابوندیم الان فندقی یکسالو نیمه است که باید یاد بگیرد درست بخوابد شاید چند هفته ای اذیت شوید ولی برای همیشه از مقوله خواب دختری خیالتان راحت میشود در مورد شیر گرفتن هم نقش تو بسیار بسیار مهم است بچه را خوب سیر کنید با غذای نه با شیرینیجات و میوه فقط با غذا سیر کنید و نگذارید در طول روز بخوابد حداقل هفته اول تا شب از خستگی خوابش ببرد و مادر فندقی هم از داروخانه لاک تلخ برا ناخن جویدن را بگیرد که بی رنگ است ولی برای شیر گرفتن عالی است اینطوری بچه ذهنیتش در مورد شیر مادر خراب نمیشود و مثلا بگویید شیر مامانی دیگه اوف شده و تلخ
پاسخ:
آقای پسر که از آقای پدر هم ناجورتره!
فکر کنم منظورت دلارام، وبلاگ مامان فندق هاست که متاسفانه پسر کوچیکشو از دست داد. بی انصافیه اگر نگم اشکمو دراورد. اما منظورم اون نبود.
نقطه نظراتتو درباره از شیر گرفتن و خوابوندن فندق حتما به همسر اطلاع میدم. ممنون از لطفت. 
اسمت را مرد پسر نما بگذاریم قبول است؟
پاسخ:
لیلی ، میشه بیخیال اسم جدید بشی شما!!؟
ی وبلاگی میخوندم مال ی خانوم ایرانی مقیم هلند بودن،میگفتن خواب بچشون رو طبق راهکاری ک پرستارای کودک اونجا میدن از همون نوزادی تنظیم میکنن،جوری بود ک بچه. هر وقت خوابش میومد بدون نق و نوق خودش میخوابید
راهش البته دیگه برای فندق یکم دیره،از همون روش ایرانی باید استفاده کنید(:
پاسخ:
شاید اگر فندق سه ماه اول درگیر کولیک نبود الان خیلی چیزا هم برای خودش راحت تر بود و هم برای ما
خوبه راضی هستین از داشتن وبلاگ و نوشتن. مهمم همینگرفتن حس خوبه.
بحث دوم
منم با فندقی تفاهم دارم توی رنگ زرد
فندق خیلی شانس داره که باباش براش وقت میذاره قصه گفتن باباها  شیرینه  البته بابای من برام میگفت خیلیم کیف میداد.غربیا فکر کنم بچه رو رو تختش میخوابونن کنارش می شینن و براش کتاب میخونن یا قصه میگن فکر کنم مثل ایران بچه رو هرجایی بخوابونن مثل جلوی تلویزیون یا ... و بچه هم خوب درک کرده مفهوم اتاق خوابو.
بحث سوم:
خوب اصولا" برای دوستی آقایون پیش قدم میشن ولی اینکه اون دوستی دووم بیاره و به ازدواج برسه سخته اینه که دخترا باید جهت خر کردن(عذر میخوام) پسرا دست به کار بشن وگرنه ازدواجی در کار نیست و پسرا طی یک سری بهانه های الکی تموم میکنن.البته که در مورد همه اینطور نیست.
نکته هاتون در مورد کودکان عالی بود و مفید .ممنون.
پاسخ:
هنوزم فکر میکنم تو باید وبلاگ داشته باشی مینو.
یه مقدار زوده که درباره شانس داشتن فندق از بابا، قضاوت کنیم ولی امیدوارم بعده ها خودش هم این نظرتو رو داشته باشه.
به نظرم تحلیلت از بحث سوم درست باشه.
والا آقای پدر به منم اکثر اوقات اینو میگن که چه جوری استادتو تور کردی.؟ هرچی هم قسم و آیه میام که باور کنید من توری پهن نکردم باور نمیکنن
پاسخ:
حالا جدا چه طوری تورش کردی؟
ینی منودعوا کردی؟
پاسخ:
من؟! میتونم اصلا؟
سلام آقای پدر خوبید
من همیشه وبلاگ شما میخونم البته خاموش میخونم  از وبلاگ ماهی جون اشناشدم از این به بعد سعی میکنم کامنت بذارم
منم یه دختر دوساله و یک ماهه دارم رو پا با تکان دادن و لالایی میخوابه و حتمن شیشه شیر کنارش
کتاب برچسبی هم براش خریدم و کتاب داستان پاره میکنه خوب استقبال میکنه برا نقاشی

پاسخ:
ممنون از اینکه به من هم سر میزنید.
پس من باید بیام از شما تربیت کودک یاد بگیرم
سوالات جالب بود ، برا منم سوال شد؟ واقعا چرا؟
در مورد اینکه دختره پسره را خر کرد شاید ب این دلیله که پسرا دیرتر زیر بار ازدواج میرن.
پاسخ:
این سوال راحته بودا، بقیه اش چی؟
والا ماها که بچه بودیم رو میذاشتن روی پاشون مثل سانتریقیوژ اینقدر تکونمون میدادن که گیج و منگ بیهوش شیم بعدم معتقد بودن بچه معصومانه خوابیده!! 
البته من تو این زمینه نظر ندم بهتره چون صاحب نطر نیستم اما خداییش این شیوه پا و تکون به نظرم جالب نیست
در مورد اسم وبلاگت به نظر من که با مزست!! آقای پدر هستی دیگه، خانم مادر که نیستی!! اگر خواستی اسم بزاری میتونی بزاری چنگیز شصت تیر یا مثلا اسی چپ دست!!!(دلیل خاصی هم نداره همینطوری این اسامی از ذهنم تراوش کرد)
پاسخ:
والا الان هم همون کارو میکنن، ساتریفیوژ خیلی بامزه بود.
اسی چپ دست!؟ الان که فکر میکنم میبینم "آقای پدر" چقدر هم قشنگ و دلنشینه!
صرفا جهت اعلام حضور
پاسخ:
بله، ممنون
سلااااام براقای پدرمهربان خوش نویس!؟
خب خیلی خوب مینویسی خب!چقدخوشم اومدازین پستت!
چقدقشنگ بافندقت رفتارمیکنی,خداروشکرررر,خیلی خداروشکر
پاسخ:
سلام خانم میم کمی غمگین
ظاهرا دیگه خیلی غمگین نیستی
ممنون از لطفت و پیام با محبتت.
کامنت من تایید نشد
خخخخخخ
پاسخ:
اون کامنتت، نه. یه جوری بود
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۰۷ نازلی ( طعم گس زنانگی )
از طریق نرم اقراز مهاجرت که یکی از امکانات بلاگ هست میتونین وبتون کامل به اینجا منتقل کنید
پاسخ:
راستش هرکاری میکنم خطا میده، وگرنه خیلی باهاش کلنجار رفتم. نمیدونم شایدم من نمیتونم باهاش کار کنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی