var pass1="3402

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

همیشه شعبون... یه دفه هم رمضون!!

پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۲۱ ب.ظ

چند روز پیش نشستم و به عمر نه چندان بلند اما مداوم وبلاگ نویسیم فکر کردم، اولین چیزی که برام جلب توجه میکرد این بود که دیگه راحت نمینویسم. انگار دچار سانسور و گزینشی گفتن شدم. میدونم که دوستان و آشنایانم از نوشتن من مطلع نیستن (یعنی اینجور فکر میکنم وگرنه چه سینه ها چاک میشد و چه جامه ها دریده میشد!) اما چی منو در حرف زدن مهار میکنه؟ شما. بله دقیقا شما. اوایل راحت تر و صریح تر و بی پرواتر مینوشتم، نگران دید و قضاوت هیچکس نبودم اما الان شاید چون میشناسمتون، شاید چون بهتون علاقه پیدا کردم دیگه صرفا برای خودم نمی نویسم. درواقع این شما هستید که به من موضوع و هدف و حتی واژه برای نوشتن میدید. خب از این موضوع راضی نیستم و حالا میخوام ازتون انتقام بگیرم. چه کاریه که همیشه من بنویسم و شما بیاید قضاوت و تحلیل و تفسیر کنید و در نهایت کامنت بزارید؟ تازه من باید جواب هم بدم؟!! این بار برعکسه. این بار من براتون یه جا کامنت میزارم و دقه دلیمو سرتون خالی میکنم.

آوا - معلومه تو کجایی؟ چرا دیگه هیچی نمینویسی؟ نمیدونم شایدم مینویسی ولی من خبری ازت ندارم. تازه از اون کامنتای تند و تیزت هم خبری نیست.

نازمهر - خجالت نمیکشی دو ماهه یک کلمه ننوشتی بعد وقتی کامنت میزاری آدرس وبت هم میزاری؟! آخه چقدر ما لینک دنبال کنیم و با سکوت تو مواجه بشیم. یکم حرف بزن ما بیایم بخونیم، قضاوتت کنیم، سر به سرت بزاریم و... 

زیبا - از تک تک کامنتات دقت و حسن توجه مشهوده. طوری که شرمنده ات میشم. متاسفم که خیلی دیر شروع به خوندنت کردم.

نازلی - تو دیگه واقعا نوبری دختر. بعد یه عمر وب نوشتن و پریدن به این و اون و بهم ریختن روان مردای بینوا -البته بعد از خوندن پستات- و هک شدن و تعریف و تمجید و بدوبیراه شنیدن حالا از امسال بنای ناسازگاری گذاشتی و پشت چشم نازک میکنی... بیخیال بابا، تا بوده همین بوده. تو از اونایی هستی که یادم میندازه وبلاگ چه قدر میتونه جذاب تر و آموزنده تر و حتی سرگرم کننده تر از هر اپلیکیشن اجتماعی دیگه باشه. اعتراف میکنم تو عالم وبلاگ بهت حسودیم میشه و البته احترام میزارم. پس جسارتا لوس نشو

جین - لعنتی!! دختر نصفه!! دلم برات تنگ شده، اما همچنان خوشحالم که نمیخونمت و کمتر ازت خبر دارم... ولی تو بهم سر بزن. دیدن اسمت بالای کامنت ها قوت قلبه.

پریسا - تصمیم گرفتی فکر خطا در موردم بکنی. دنبال مقصر میگشتی -کما اینکه همیشه میگردی- و برات ساده تر بود که منو مقصر بدونی چون راحت و ساده نظرمو گفتم. گله ای ندارم. هر طور راحتی تصور کن. اما دستکم پشت سرم بدگویی نکن. اون کامنت کار من نبود. فهمیدنش خیلی ساده بود، من به روشنی با بخشی از گفته های اون کامنت موافقت کردم دیگه دلیلی نداشت قبلش «بی نام» کامنت بزارم.

مینو - ممنونم که هستی. بیشتر از یکسال و نیمه که با من هستی و همیشه نظراتت نشان از توجه و دقتت داره. همچنان هم مثل خیلیای دیگه ازت شاکی ام که چرا خودت نمینویسی.

الهام (فرزند پنجم، لاطائلات، دخمه) - با تو ندارترم، هرچند مدتهاست خبری ازت ندارم. تو روحت دختر!! تو یکی از بانمک ترین و جذابترین وبلاگ هایی رو مینوشتی که تا حالا خوندم، حتی اعتراف میکنم بعضی نوشته هات رو برای خودم کپی کردم و نگه داشتم. بترکی که دیگه نیستی. کاش اینو بخونی...

نیوشا - ازت بیخبرم. یه مدت نبودم و نمیخوندم و بی اطلاع بودم از همه، از جمله تو. بعد هم دیگه ادرس وبت یادم نیومد. فکر کنم دیگه باید فرزندت به دنیا اومده باشه. اگر منو میخونی یه خبری از خودت بده. حسن نوشته های تو این بود که برای من مشاور کلاس آموزشی بود. احوالات و احساساتی رو مینوشتی که هیچ مردی نمیتونست درک بکنه.

یک مرد - نمیدونم کی هستی ولی تردید ندارم خیلی غریبه نیستی و احتمالا وبلاگ هم داشته باشی. خوشحالم که چندتایی مرد هم منو میخونن گاهی. لطفا هروقت میخونی روشنایی بده مرد.

هما - متاسفم بابت چیزی که بابت کامنت آخرت حس کردی، همونی که تایید نشد. بدبختانه بعدش هم از روی پست «خود درمانی» تحلیل و قضاوت اشتباهی انجام دادی. روزای شلوغی رو میگذروندم، من کامنتت رو تایید نکردم تا ازش پست کاملی بسازم. اما ظاهرا تاخیرم آزارت داد. متاسفم.

ستاره (سنجد و...) - اوووومممم... نمیفهمم چرا تو وب های مختلف با اسم های متفاوت کامنت میدی. اما به شدت منو یاد دانش آموزای دختر چند سال قبلم میندازی. با همون شور و حال و انرژی. همیشه گرم، همیشه مهربون و همیشه پر انرژی.

آنا، الهام، رها، ...، پریسان یا هر کوفت دیگه - جان جدت بکش بیرون. خسته نشدی از بس رفتی تو وب این و اون و بدو بیراه گفتی و شنیدی. به والله همه میشناسنت. غلیان احساساتت رو میتونی به نحو احسن توی اینستا و فیسبوک و توئیتر خالی کنی.تازه اونجا خیلی هم مده. ما ایرانی هم ید طولایی در این مورد داریم. بیا و لطف کن و منت سر من بزار و دیگه ما رو نخون... به شخصه دعات میکنم

بوبو  - خب تو یکی منو نمیخونی، من میخونمت. و به طرز عجیبی دنبالت میکنم و دلم میخواد همراهیت کنم. فکر میکنم زمینه های مشترک زیادی با هم داریم. تنها فردی هستی که منو یاد کرگدن بودنم میندازی. 

الی - یعنی عاشقتم... یه جور شیطنت هوشمندانه ای در دونه دونه پستات و احتمالا در شخصیت خودت وجود داره... اوووممممم، نه. شخصیتت نه. احتمالا در زندگی معمولت این شور و حال وجود نداره. خوشحالم از اینکه شبیه نازلی یا نبکا موضوعی مینویسیی و از روزانه نویسی های کسل کننده پرهیز میکنی. اما جون به جونت بکنن شیرازی هستی. نهایتش ماهی ۵ تا ۷ پسته. خسته نباشی.

نبکا - پستای تورو خیلی دوست دارم. مختصر و بدون حاشیه. در واقع اندازه است و به طرز هوشمندانه ای یه تحلیل و نتیجه ای هم توش وجود داره، یا بهتر بگم یه سوال! با همین فرمون ادامه بده.

ناهید - خیلی خوبی. چه اینجا و چه هرجایی که کامنتی ازت میبینم محترمانه، موقرانه و سالمه. یه حسی بهم میگه بیشتر از خیلیامون سلامت روانی و روحی داری. دست کم درگیر احساسات و قضاوت های عصبی نمیشی، شبیه اتفاقی که گاها برای من میوفته.

ماهی - ماهی عزیز... هرچیزی رو که باید اینجا بگم خیلی مفصل تر و کاملتر به خودت گفتم. تو فقط مراقب خودت باش


دوستان دیگه ای هم هستن که مدتهاست نیستن!! بهار شیراز، دختر بنفش، آتی، پگاه، نل، شاپرک و چندتای دیگه که یادم نیست. دم شما گرم. اونایی هم که فقط خواننده هستن ازشون ممنونم. متاسفم که بهتر از این نیستم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۲۴
آقای پدر

نظرات  (۳۳)

بهم گفتن تو یه پست اسممو آوردی.
اول اینکه اینقدر از مسائل خاله زنکی به دورم که هیچوقت پشت سرت پیش کسی بدگویی نکردم ازت. هرچی دلم بخواد بگم خیلی راحت یه کامنت میزارم و تمام پس این تیکه ها به من نمیچسبه.
دوم اینکه هیچوقت دنبال مقصر نیستم.
اما در مورد اون کامنت خودتم میدونی خودت نوشتیش. مگه چندنفر خواننده داشت وبلاگ نوظهور من که دیدگاه کامنت گذارش کاملا روانشناسانه باشه.
شاد باشی.
پاسخ:
قصد داشتم رفع سوتفاهم بشه که ظاهرا بی نتیجه است. خب شما همینی هستین که هستین. موفق باشید!
یه نفر یه جایی همچنان داره به ریشت میخنده و باهات بازی میکنه.
راستش از خجالت و هیجان نمیدونم چی بگم.اصلا فکر نمی کردم که تازه کاری مثل من که از قضا نوشتن هم بلد نیست توی لیست باشه ولی از اونجایی که هیچ وقت نمیتونم یه متن رو مثل آدم بخونم و همیشه برای آخرش هولم یه نگاهی به اسمها انداختم و یهو رنگم عوض شد!( بی جنبه گی رو به روم نیارین!)
از لطفتون ممنونم.😊😊😊
راستی دنبال چند تا وب برای خوندن میگشتم یوهووو جور شد!
و راستی تر خوب انتقامی گرفتین.الان ما معذب نشیم یوقت؟!
پاسخ:
هاهاها... بابا معذب، بابا جوگیر، بابا هول...
راستش منم یه وقتی تازه کار بودم، هنوزم هستم ولی دلیل نمیشه چون تازه کاری نوشتنت خوب نباشه.
ممنون از حسن نظرتون آقای پدر.چه کامنت دلچسب و شیرینی برای من بود. چه دق دل خوبی بود. کاش همه دق دلیا تو زندگی واقعیمونم همینطور خالی میشد.
پاسخ:
آمیییییییین
دق دلی که نبود واقعا. بیشتر تحلیل کلی از شما بود. سلامت باشید.
لطف کردی اما واقعیت برام مهم نبوده.
در ضمن من اینجا با هیچکس مراوده و دوستی ندارم با هیچ کس حتی بگو یه نفر.
وبلاگم که ندارم پس بزار راحت باشن ملت علاف
سلامت باشی:))
از تحلیل هاتون بسی خرسند و سپاسگزارم
همچنین خراب رفاقتتونیم
اره منم موافقم نسبت به قبل ترها محتاطانه و بسته مینویسی اما کماکان موضوعات و لحن نوشتارت رو دوست دارم و برام گیراست. 
حتی اگر محتاط و بسته هم بنویسی بازم اون نوع تفکر و ادبیات خاص پشت متن هات پیداست که متفاوت از هرز نویسی های این روزهای خیلی از فضاهاست که ادم رو فراری میده و این یعنی تفکرت سالم و قلمتون کماکان گیراست که من خیلی دوست دارم نوشتنت رو
*** تنتون سالم و قلمتون مانا
***فک کردی تحلیل کنی من از رو میرم تحلیلت نمیکنم؟؟؟ خواب دیدی :))
*** دنبال آدرس نیوشا میگشتی:http://alwaysmoments.blogsky.com/
پاسخ:
ممنون از اینهمه لطف و تحلیل.
من عمرا تصور کنم تو عقب بکشی. دیگه خواب دیدن نداره
خدایی حق داشتم اسم وبلاگش یادم بره.

سلام.ممنونم که پیگیر وبلاگ سوت و کورم هستید.

من مرتب تو ذهنم پست میذارم اما  نمیدونم چرا پست نمیکنم.

دچار افسردگی میانسالی شدم.

میل و رغبت به زندگی تو وجودم داره رو به افول میره.

امیدوارم از این سراشیبی خارج بشم.

پاسخ:
خیلی ساده خالیش کن. بزار بریزه بیرون. نگران جمله بندی و قضاوت و اینا هم نباش. کسی نمیشناسدت
من خواننده همیشگی وبت هستم...من دلم خواست تحلیلم کنی خب...مگه من دل ندارم.
پاسخ:
چرا خب. اتفاقا یکی از قدیمی ترین هایی هستی که اینجا میشناسم و تا اونجا که از اینستات اطلاع دارم برعکس خیلی از ما سعی میکنی از زندگی نهایت لذت رو ببری. بزار انکار نکنم، ذوق و شوق و انرژیت رشک بر انگیزه
یه جورایی خیلی سورپرایز شدم که در وبلاگت راجع به من نوشته بودی. کار جالبی بود که کامنتگذارات رو تجزیه تحلیل کردی. تشکز میکنم از نسرات مثبتت. نظر لطف شماست.امیدوارم بازم بخونی منو و نظراتت رو بهم بگی. همیشه از صراحتت خوشم اومده. پس با صراحت بهم کامنت بده. منم سعی میکنم جنبه اش رو داشته باشم.
پاسخ:
چششششششم
خب من مثل بقیه نمیتونم چندخط و طولانی بنویسم.
فقط ازت ممنونم
پاسخ:
چرا نمیتونی؟ ظاهرا که خوب حرف میزنی یا دستکم مینویسی. نگران نباش من از انتقاد عصبانی نمیشم کامنتدونی رو ببندم
خب غریبه که هستم! 
اما وبلاگ که گفتی دارم، دارم! آدرس نذاشتم چون ... خب دلیل خاصی نداشت. الکی اینجوری شروع شد، سعی نکردم تغییر بدم. درک می کنی دیگه! حسش نبود.
کامنت دادن گاهی سخته. فقط وقتایی که حس هم ذات پنداری غلیان می کنه به جای عکس العمل فیزیکی و زدن به پشتت یا بازوت، کامنت میذارم. سعی می کنم بیشتر بشه
پاسخ:
کامنتات دقیقا همون حس منتقل میکنن. هرطور که راحتی باش مرد
سلام 
من هر روز میخونمتون آقای پدر :)
فقط گاهی حس میکنم سکوت بیش از هر چیزی کمک میکنه و آرامش میده ..
ممنون از معرفتتون و همچنان یکی از نویسنده های مورد علاقم هستین :)
مانا باشید همیشه ⚘
پاسخ:
چشم خانم مهندس، مانا میمونم. ممنون که متو میخونی حتی در سکوت
سلام
ای کاش آدرس وبلاگ کسایی رو هم که اسم بردید می ذاشتید. میدونم خیلی هاشون همین جا نظر گذاشتن و آدرس دارن ولی بعضی ها هم نیستن...
پاسخ:
از پستای قبل میتونید پیدا کنید. چندتاییشون که دیگه نمینوسن
ذوقمرگ شدم که اسم منم آوردی
پاسخ:
وا چرا نیارم بنفش جان
ما هم که سوت زنان میرویم که در افق محو شویم....خخخخ
پاسخ:
ببخشید ببخشید من دستم بشکنه که تورو فراموش کردم حالا برای هر پستت کامنت میزارم اما یادم رفت. 
اوه اوه   وبلاگت و با این پست زنده کردی....رقم کامنتا رفت بالا.
نمینویسم،  از بیان خوشم نیومد، میخوام برگردم بلاگ اسکای، وب قبلی که.حذف کردم یکی با همون پستا نشر میده.. موندم چیکارش کنم.
دوست دارم بنویسم، فرصت نمیکنم 
ولی خدایی تلگرام و اینستا راحتتره
پاسخ:
من همیشه زنده ام دخترجان فقط گاهی کم حالم.
حالا با یه اسم دیگه بنویس دنیا که با اخر نمیرسه
من از تلگرام متنفرم ولی با اینستا خیلی حال میکنم
سلام قربان
من همیشه خاموش خوندمتون .معمولا هم چند روز یک بار سر میزنم به اینجا
در مورد کامنت سرکار خانم پریسا
نمیدونم منظورتون وب اول ایشونه?
اگه اینطوره من همون کسی هستم که براشون کامنت گذاشتم .خواستم ایشونو از شبهه در بیارم و تفهیم کنم انقدر مطمئن تهمت نزنن . البته تا جایی که یادمه ایشون تایید نکردن کامنتمو .فقط پست نوشتن و اه و زاری سر دادن و به تخت سینه کوفتن و نفرین کردن.کامنتم کاملا محترمانه و تحلیل شخصیت و رفتار ایشون بود.و البته چون حقیقت بود و حقیقت هم معمولا تلخه واکنش ایشون هم همونی بوده که عرض کردم. تحلیل راجع به ایشون زیاده .اگه بخوام تحلیلشون کنم مخصوصا با رمانی که جدیدا در وب جدیدشون ( تاکید میکنم رو این چون فرمودن وب ندارن ولی دارن و من از دروغ به شدت بدم میاد چون ایشون بسیار ادعای اخلاق دارن مجبورم کردن بگم - وب روگا در لینک دوستان سرکار خانم نازلی) 
عرض میکردم، در وب جدید داستانی راه انداختن بسی هندی که مرغ پخته رو به حرف وا میداره . پر از تناقض و مظلوم نمایی و کپی برداری از رمان ، وبهایی که میخونن . سریالها و ...
در واقع من نوعی توهین به شعور مخاطب قلمداد میکنم . حالا اینکه دوستانی مبخونن ایشونو و نظر میذارن قطعا دلیل بر باور حرفها نیست .درست مثل من 
که صرفا میخوام ببینم این فیلم هندی رمان وار تا کجا پیش میره و چقدر قراره آب بسته بشه بهش.
تحلیل روانشناختی ایشون باشه برای خودم که اینجا مجالش نیست .
ففط همینو بگم که شدیدا نیاز به کمک حرفه ای یه روانشناس دارن .
این کامنت برای شماست و اختیارتایید یا عدم تایید هم با خودتون 
سربلند و موفق باشید.

پاسخ:
خب دیگه خودتون همه چیزو گفتین فقط من به همین بسنده میکنم که علیرغم اینکه من از وب دوم ایشون اطلاعی ندارم اما کاملا با نظرت موافقم. کما اینکه گفته های اون کامنت خاص رو هم تایید کردم. به نظرم تحلیل درستی داشتی و داری.
درضمن اطلاعی از داستان و وب جدید ایشون هم ندارم و نمیخوام هم داشته باشم.
ممنون میشم اگر هرجایی درمورد من هم چیزی به ذهنت رسید بگی. حتی اصرار دارم که با نکته سنجیت اینکارو انجام بدی خانم یا آقای بی نام
سلام.بر آقای پدر
چقدر خوندن این پستت برام جالب بود
اینکه من کوتاهی کردم در خصوص کامنت گذاشتن شکی درش نیست تمام بندهای مربوط به خودمو قبول دارم. آقا گردنم از مو باریکتر
در محبت و دوستی شما شکی نیست
همیشه بهم لطف داشتی
چشم قول میدم دیگه لوس نشم خخخ

پاسخ:
البته من ایرادی به کامنت دادن یا ندادنت نگرفتم، بیشتر منظورم این بود که ... خب حس کردم میخوای از نوشتن عقب بکشی. این بود که ناخوشایند بود. 
به علاوه من اینهمه تعریف کردم، میخواستی قبول هم نکنی؟! خخخخخخ
سرحال باش
اینکه رمان مینویسم یا واقعیت به خودم ارتباط داره.نه به کسی.
اقا من دروغ مینویسم به تو چه نیا بخون. مجبوری؟؟؟
پاسخ:
لطف کنین برید در خونه خودتون دعوا کنید. به من مربوط نمیشه
میدونم منظورت کامنت گذاشتن نبود. خب خواستم به قصورم اعتراف کنم
اتفاقا پست نیمه کاره ای درباره علت کم نوشتنم ، نوشتم که انشااله فردا اگر بشه کامل و منتشر میکنم
ممنون که مثل همیشه به من لطف داشتی و از منم در وبلاگ نوشتی
پاسخ:
ممنونم که تو مینویسی.
پستت خوندم و امیدوارم برداشت درستی ازش بشه.
ممنون که به یادم بودی:)
من هرروز سر میزنم به یک سری وبها و ‌وب شما جز اون دسته است..ولی اصولا اهل زیادکامنت گذاشتن نیستم اونم یا از تنبلیمه که توجیهی نداره یا سکوت ترجیح میدم.

چه خوب که اینبار شما کامنت گذاشتی برای خواننده هات.
موفق باشی :):)
پاسخ:
کلا من خیلی خلاقم، خودم میدونم.خخخخخخ
من کامنتات رو دوست دارم نل. ممنون که منو میخونی حتی خاموش
من ممنونم آقای پدر بابت این پست دلچسب.
تو این مدت ازتون نکات خوبی یاد گرفتم و دونستن یه سری از حرفها و روحیاتتون خیلی روی حل یه سری از مشکلات و تصورات ذهنی تو زندگیم موثر بود.
 صریح  و راحت حرف زدنتون واینکه روی چیزی که بهش معتقدید با دلایل منطقی مردونه مطرحش میکنید خیلی عالیه هرچند ما خواننده ها قبول نداشته باشیم یا خوشمون نیاد!
پاسخ:
عه، تا حالا چیزی بوده که خوشت نیاد و قبول نداشته باشی!؟ نگفته بودی
ممنون از حسن نیت تون....نوشته ها و تحلیل هاتون رو دوست دارم.بیش تر از همه اون دختر گوگولی تون رو...
پاسخ:
ممنوووووون خانم خوب
سلام سلااااام :) 
اییی جان،  اخه چقدر مهربووون ❤️❤️
به به  چه خبرای خوبی  بوده .. مث یه مهمونی باشکوه بود که همه دعوتش بودیم:) 
عاااالی بود اصن ، پست ، أیده ،  
کلی لذت بردم و حس خوب  ، صبح زود پست خوندم و کل روزم رو ساختین 
نمیدونین چقدررر خوشحال شدم اصن دنبال اسمم گشتم تند تند  !:)))
عاشق این تحلیلام اصن ! همینقدر مثبت و قشنگ 
اقای پدر با اینکه به خاطر شرایط درسم کم فرصت نظردهی داشتم اما  منو کلی شرمنده محبتتون کردین ، از صمیم قلب سپاسگزارم . لطف دارین بمن . مرسی به یادمین ، یه دنیاااا واسم ارزشمند بود، امیدوارم بتونم جبران کنم ذره از این محبتو ☺️
بزارین بگم شما خودتون سراسر انرژی مثبت و ارامشی برای من 
همینقدر اروم ، باشخصیت ، منطقی ، مؤدب ، اقاا، یه پدر نمونه و همینطور یه مشاور خوب . مهربون ، وأستون احترام زیادی قائلم ، دوس داشتنی و..
اونقدر وبتون ارامش میده بهم که دلم خواس أسم ارامش بخش ستاره رو بزارم این اسم 
منو یاد اسمون و ارامش میندازه ! شما  از اون دوست هایی که ادم  کنارش حالش یه جوره خوبه از اونا که یه جور خاص خیالت راحته ، راحت از اینکه هیچوقت خوبی شون ته نشین نمیشه ، مثل فرش رنگ به رنگ نمیشه ،شبیه بارون میمونه ، همینقدر لطیف ، همینقدر ارام ، همینقدر دلنشین :) شما واسه من بسیار محبوبی ، وبتون و خودتون 
همیشه  دوست ،مشاور و  معلم خوبم میمونین  تو ذهنم، نویسنده توانا  
 ادامه دارد  .. الان دارم میرم بیرون بعد میام راجب اون ابهامات هم مینویسم :)  
بازم شرمنده که با دوسه روز تاخیر دیدم پست، سپاس 🌺
پاسخ:
الان اینارو با من بودی؟!!! خخخخ....
اینقدر تعریف کردی که اگر فرصتش بود میرفتم برای ریاست جمهوری ثبت نام میکردم.
گاهی هم تلخ و خشن و سنگدل میشم. بعضیا پی من به تنشون خورده.
۲۹ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۰۳ مامان محمدامین
عجب پست داغی....بااینکه امروز امتحان میانترم دارم دفتر ودستکم رو کنارگذاشتم وحتی نظرات رو هم خوندم....
خیلی خوبه که میتونید نظرتون رو بی محابا ابراز کنید.
ای ول
پاسخ:
وقتی اسم تو رو بالای کامنت دیدم محکم زدم رو پیشونیم... چطور از همکارم چیزی نگفتم؟!!!
این ابراز نظر بی محابا فقط جاهایی کاربرد مفید داره که طرف مقابل جنبه و هوش درک کردن شما رو داشته باشه
کامنت دوم من کو؟
کامنت خوری حرام است استاد
پاسخ:
دیر تایبد شد چون روز شلوغی داشتم، بدون صبحانه، بدون ناهار، با سه تا چای یخ کرده...
کلا روز عجیبی بود
سلام بر آقای پدر مهربان.
باعث شدید منم خجالت بکشم و از این پشت بیام بیرون و سلامی بکنم. البته قبلا هم کامنت گذاشته بودم اما بیشتر میخوانم تا نوشتن. مرسی بابت اینکه می نویسید و الحق زیبا و روان می نویسید. این که توی وبلاگ تون خودتون هستید خیلی ارزشمنده و شاید که لازمه ی وبلاگ نویسی همین هست. من می خونمتون، میخندم با نوشته هاتون، همدری می کنم و گاهی عصبانی میشم، اما خوب شرمنده که کوتاهی می کنم بابت کامنت گذاشتن، انشالله که با پایان درس فرصت بیشتری داشته باشم و از خجالت دربیام.
راستی آدرس نیوشا این هست: http://alwaysmoments.blogsky.com/
دختر گلش به دنیا آمده اما به علت فوت پدر عزیزشون کمتر می نویسه. گفتم شاید بخواید بهش سر بزنید.
موفق باشید و شاد و در ضمن دوره ی میانسالی رو هم خیلی جدی نگیرید، اینجا خیلی خنده دار به نظر میاد شنیدن همچین حرفی از آدم زیر پنجاه سال. حالا حالاها باید پا به پای فندق کوچولو بدوید و از زندگی لذت بدرید. دو در ضمن ازش برامون بیشتر بنویسید. گفته بودم که خوشم میاد پداگوگیگ وار در موردش می نویسید. 
پاسخ:
سلام بر سوفی مهربون. اتفاقا یادمه که قبلا هم یکی دوباری کامنت گذاشته بودین. نگران نباش دختر. من خیلی هم آدم پرتوقعی نیستم. من حرفم رو میزنم طبیعتا هر کسی هم نظری داشته باشه و حوصله و وقتشو داشته باشه نظرشو میگه. هرچند برای وبلاگ نویس کامنت ها قوت قلبه.
ممنون بابت ادرس و اطلاعی که از نیوشا دادین. حتما از فندق میگم. به روی چشم
نه پس با وبلاگ کناری بودم !! :)))
مگه چند تا اقای پدر داریم ؟
 در برخورد با  شخص خودم جز خوبی و احترام چیزی ندیدم ازشما.سپاس
 کاندید بشین؟هاها! حالا شما برو جلو ما حمایت میکنیم اصن خودم  اولین رای رو به شما میدم  ^___^
در کل مچکرم و اینکه امیدوارم خواننده خوبی باشم و اون هوش و درک شما رو دارم ؟ ندارم ؟! روزهاتون بهاری استاد مهربان .
 اون ابهامات هم میام توضبح میدم .
پاسخ:
والا هر نه نه قمری رفته رییس جمهور بشه، منم برم به جایی برنمیخوره که.
ممنونم از لطفت دختر خوب.
۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۵۱ مامان محمدامین
نمیشد حالا آدرس وبلاگ های معرفی شده رو هم می گذاشتید؟؟؟
خداییش من بخواهم لابلای پست های قبلی شما بگردم وپیدا کنم ،ظلم نیست؟؟
بعد هی میگن گوهر وقت بدین خیرگی از دست مده...
پاسخ:
مامان جان عزیز هرکدوم که میخوای بگو تا من برات بفرستم رو وبت
.
پاسخ:
پس زنده ای اما ...

سلام آقای پدر

ممنونم که منو یادتون بود/ ماه هاست که درگیره مشکلات خانوادگی عجیبی هستم/ عجیب سخت دردناک/ تموم وبلاگهایی که میخوندم رو حذف کرده بودم/ الان چند روزی هست که دوباره دارم پیداشون میکنم و از همون جایی که ترکشون کردم میخونمشون. و با دیدن این پست چقدر خوشحال شدم/   می دونی چیه آقای پدر؟ من اگه مرد متولد میشدم (البته از مونث متولد شدنم بیشتر راضیم) حتما میشدم تو!!    به شکله جالبی منی. یا من تو ام. نمیدونم/ به هرحال موفق باشی پدر.

پاسخ:
امیدوارم مشکلات و مسائلت ختم به خیر بشه درنهایت
میشدی من؟!!!! پس چیز بدی میشدی! خخخخخخخ
خیلی دلم میخواست بدونم تو چه جوری هستی که لااقل منم بفهمم ورژن مونثم قرار بود چی بشه!؟

ممنون از دعای خیرت

آره میشدم تو به گمونم. ولی شاید بهتر از اینی که هستم میبود.

من چیزه جالبی نیستم . لااقل از الان تو بدتر.

پاسخ:
میگم تو هم باید تو اون انجمن حضور داشته باشی تا بشینیم بحث کنیم ببینیم کی اوضاعش بدتره!

ممنون از دعوتت

با کمال میییییییییییییل حضور به هم میرسانم شدید.

 

پاسخ:
هاهاها
سندیکای بحران میانسالی پیش از ۴۰ سال ؟
دورهمی؟
کدومش؟

سلام

انتخاب با خودمه؟

اوکی هردوشو میام؟ ماشین هم میفرستید؟  ;)

پاسخ:
هاهاهاها... 
فکر نمیکنم کسی پایه بشه هماهنگی ایجاد کنه، از من هم بر نمیاد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی