var pass1="3402

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۴ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است


حرف اول:

یعنی هر روز که میرم سر کار حس میکنم دارم زندگی و عمر و توانم رو هدر میدم. نه اینکه کارم بد باشه و علاقه نداشته باشم یا مثلا محیط کارم مناسب نباشه، نه ابدا اینجور نیست.  فقط حس میکنم کارای بهتری هم میتونم انجام بدم. مثلا بیشترین چیزی که دلم میخواد انجام بدم اینه که بشینم سر درس و مشقم و یه کله بخونم و یاد بگیرم و مطالعه و تحقیق کنم... کافیه یه شیرپاک (میهن یا دامدارن یا هر کوفت دیگه ای هم باشه فرق نمیکنه) خورده ای بیاد و بگه من همین حقوق فعلیتو بهت ماهانه دستی میدم، به خدا اگر من برم دنبال کار یا درامد بیشتر. دقیقا همون برنامه ای که گفتم اجرا میکنم. چون مطمینم چندسال بعد خیلی بیشتر و بهترشو در میارم. کسی هست بیاد منو به سرپرستی قبول کنه آیا؟

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۰۷:۵۲
آقای پدر


حرف اول: تمام طول تابستون حسرت اومدن زمستون و سرما و بارون میخورم تا بزنم به کوچه و خیابون و بیابون و مثلا کمی بی دغدغه رانندگی یا پیاده روی کنم، چای یا قهوه ای بخورم و تو یه پارک یه گوشه بشینم و برای زندگیم فکر و برنامه ریزی کنم یا اصلا یکم بنویسم... اما وقتی زمستون و پاییز میرسه تازه بیشتر یادم میاد که چقدر از این شهر یا حتی کشور بدم میاد (جوگیر شدم و گفتم کشور، وگرنه مشکلی باهاش ندارم). چرا این تهران اینقدر آلوده و خاکستری و عذاب آوره که وقتی توی فضای باز ایستادی تصور میکنی در معرض تشعشعات رادیواکتیو قرار داری. دقیقا منو یاد چرنوبیل میندازه. با این تفاوت که اون مردم اینقدر خوشبخت بودن که نمیدیدن و نمی دونستن با چی دارن آلوده و کشته میشن و باورشون نمیشد که اون خطه زیبا از شرق اروپا تا این حد کشنده است... اما ما اینجا دقیقا میدونیم و میبینیم که چه اتفاقی داره میوفته و داریم میمیریم!!! صبح که از خونه زدم بیرون و داخل بزرگراه های مختلف به غرب و شمال روندم تنها افق پیش روم  آسمون خاکستری و قهوه ای بود. همه چیز این شهر کثیف و خاکی گرفته و آلوده است. حتی آدمهاش. دوباره توی راه به شهرهایی فکر کردم که میتونن برای زندگی ما مناسب باشن. جدی تصمیم دارم از این شهر بریم. هم برای سلامت روانی و جسمی مون بهتره و هم امکان رشد بهتر به فندق میده.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۱۵:۲۵
آقای پدر

      مرد و زن



"بنظرم از اون دس مردایی هستی ک تا اخر عمرت مشغول ی کار مشخصی اخرم ب حقوق بازنشستگی اکتفا میکنن  نمیگم بده اما خب محتاطی   . . اونجوری نیستی ک ادم واسه رسیدن بهت بخواد هرکاری بکنه  جذاب نیستی  . . مث پیرمردایی      

یکمی از این حالت دربیا   . . "

میخوانم... بارها و بارها میخوانمش. در وضعیتی بین بهت و تمسخر مانده ام. بهت از اینکه "اصلا چه لزومی به گفتن یه همچین چیزی بوده؟" و تمسخر بابت چیزهایی که از نویسنده اش میدانم و آن چیزی که هست و آن چیزی که در وبلاگش مینویسد و در نهایت تحلیلی که من از شخصیتش دارم... بامزه است که او مرا اینگونه دیده،  اینگونه شناخته و در نهایت اینگونه قضاوت کرده اما ابدا دلخور نیستم. حتی خوشحال هم میشوم. نه بابت حس برتری ای که نسبت به گوینده حس میکنم، بلکه دقیقا بخاطر چیزی که گفته است. دقیقا بخاطر اینکه نمیخواهم دیده بشوم، نمیخواهم در راس یا بطن چیزی باشم و در نهایت برای اینکه اصلا نمیخواهم جذاب باشم تا کسی برای داشتنم تلاشی بکند. من فقط زمان میخواهم... که بخوانم، بنویسم، یاد بگیرم، بگردم، بشناسم و زندگی کنم. طبیعتا معیارهای شخصی برای داشتن یک زندگی ایده آل برای اشخاص مختلف متفاوت است. شاید اگر ... نه، قطعا اگر ۱۰ سال قبل بود، برایم مهم بود که جذاب باشم و دلبری کنم و طاووس وار بال و پر باز کنم و خودنمایی کنم که اتفاقا هم بوقتش کرده ام و بازارم هم بدک نبود، اما الان دیگر این چیزها برایم مهم نیست. حتی گاهی فکر میکنم کاش آن زمان هم برایم مهم نبود. بهره اش چه بوده است؟!!

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۰۷:۳۴
آقای پدر

حرف اول:

درک نمیکنم که چرا در این ۶ ماه اخیر من تا این حد توی وبلاگ نویسی کم حال شدم!!! دلم میخواد بنویسما، حتی حرف هم دارم، کلی هم پست نصفه و نیمه. اما تا به خودم میام میبینم از آخرین پستم دو تا سه هفته گذشته. البته پستای عمومیم. کار میکنم، با فندق سرو کله میزنم، کتاب میخونم، چت میکنم، توی اینستا چیزچرخ میزنم و میخوابم!! همه فعالیت من به همینا محدود میشه. واقعیت اینه که هیچ چیز دیگه ای وجود نداره. تازه از همینا هم یه چندتاییش اضافه است و باید کمش کنم تا مثلا پیاده روی روزانه یا مسافرت ماهانه رو اضافه کنم... یا حتی سکس! الان، دقیقا همین الان یه سوالی برام پیش اومده. شماها عمده فعالیت روزانه و حتی هفتگیتون چیه مگه؟ مطمینم بیش از چند مورد و اونم به صورت تکراری چیزی نیست. برای خودتون لیست کنین تا شما هم به اطمینان من از یه نواختی زندگیتون برسید.

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۵ ، ۱۳:۲۶
آقای پدر