var pass1="3402

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

زودتر از هر روز دیگه ای اومدم سر کار... وقتی که تقریبا هیچ کس نیست. اونقدر زود راه افتادم که در طول مسیر اصلا ترافیکی نداشتم، حتی سیگار هم نکشیدم... همه چیز اروم و ساکنه. اما با موجی از خشم و عصبانیت در دفترمو باز میکنم. در تمام طول راه، درگیر حس های منفی ای بودم که نسبت به همکارم، دخترخالم، همسرم و خانواده اش و... در طول زمان در وجودم انباشته شده. به این نتیجه رسیدم که هر برخورد و ارتباط بیش از فروشنده و مشتری، یا راننده و مسافر و امثالهم با آدمها، پی آمدی غیر از خشم و نفرت و عذاب نداره. فرق نمیکنه مخاطبتون چه مسلک و آیینی داشته باشه، فرق نمیکنه از چه طبقه اجتماعی ای باشه، فرق نمیکنه از چه شخصیتی برخوردار باشه یا چه سن و سالی داشته باشه... ما همدیگه رو آزار میدیم و بدبختانه گاهی حجم و درصد آزاری که به اطرافیانمون وارد میکنیم، میشه معیاری برای میزان اعتبار و ارزشمون بین گروهی دیگه. در جامعه ای زندگی میکنیم که کنایه جای تذکر و نصیحت، تمسخر جای کنایه و شوخی... و حاشیه جای متن رو گرفته. در تمام روز پشت نقاب های جورواجور و نمادین به نام پدر و مادر و همسر و همکار و راننده و بسیجی و کاسب و حتی مدرس و قاری قرآن مخفی میشیم و به انحای مختلف برای آزار دوروبری هامون برنامه ریزی میکنیم. در نهایت تا اونجا پیش میریم که این سبک زندگی، تبدیل به مسلک و آیین و اساس زندگیمون میشه... اینکه امروز چطور دیگران آزار بدیم!

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۹
آقای پدر