var pass1="3402

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

۴۴- فروردین گاه فندق

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۳۵ ب.ظ

۱- تا الان داستان ما سه نفر اینجوری پیش میره که بازی و شیطنت و سروکله زدن و دله بازی فندق با منه و لاو ترکوندن و قربون صدقه رفتن و حال کردنش با بزرگه!!

۲- یکسال پیش که مهد بردن فندق رو شروع کردیم تا آخر تابستون فقط سه روز در هفته میرفت... اونم اگر میرفت. خب دردسرایی داشتیم. واقعا سختش بود بره و کلی بهونه مثل مریضی و دل درد و خستگی و کارتون و حتی ظرف شستن رو بهونه میکرد که همون سه روز رو هم نره و بمونه پیش مادر من که خب شدنی نبود. اولا بخاطر اینکه ثمره نگهداری مادر من، میشد یه گهی عین خودم و یا بدتر مثل برادرم و در ثانی درگیر خرید جهیزیه و آماده سازی تشکیلات خواهرم برای عروسی بود و طبیعتا اصلا خونه نبود که بتونه فندق رو نگه داره. پس از ابتدای شهریور کل هفته فرستادیمش مهدکودک. حرکت کاملا به جا و درستی بود. حالا دختر من هرروز صبح با مادرش بیدار میشه و خیلی خوشحال و خندان میره مهد. باور کنین عین حقیقته. همچین هم توی راه شلنگ تخته میندازه و شیطنت میکنه که خیلی قابل باور نیست که ایشون ساعت 7 صبح داره میره مهدکودک!! فقط موقع خداحافظی چشماشو پر اشک میکنه و چندتا بغل و ماچ آبدار و جانانه از من یا بزرگه میگیره... طوری که حس میکنم میخواد بره سفر حج!


۳- برعکس برخی که در مهد بردن کودک شک و تردیدایی دارن، ما کاملا نتیجه خوبی ازش گرفتیم. مثلا فندقی که یکسال پیش و در دوسال و نیمی رفت مهد، دقیقا از همون روز اول یاد گرفت که موقع توالت، دقیقا روی کاسه قرار بگیره و نه کنار اون. راستش همون بعدازظهر روز اول از دیدن این صحنه هم غافگیر شدم و هم ذوق کردم و هم خوشحال... حالا فندق سه سال و نیمه برای دستشویی حتی نیاز به در اوردن لباس هاش هم نداره و اگر کار به  پی پی نکشه حتی به ما هم احتیاج نداره. حالا گفتنش خیلی خوبیت نداره ولی اخوی خودم تا هفت سالگی کل لباساشو برای یه پی پی ساده در میاورد... فکر کنم تا کلاس دوم اصلا تو مدرسه اجابت مزاج نکرده بود.


۴- ارتباط گیری فندق با همسن و سال هاش خیلی خوب شده و به علاوه رنج سنی خودش رو تشخیص میده که این هم خودش از ثمرات حضورش در مهدکودک بوده. برای مثال وقتی نیمه فروردین بعد از تقریبا یه ماه برگشت مهد، مورداستقبال دوستاش قرار گرفت. خودش هم مثل ما تعجب کرده بود که همه دوره اش کرده بودن و بغلش کردن... (بهش میگم "باباجون پسرا هم بغلت کردن؟" خودشو روی مبل ول میکنه و نیمه صورتشو مخفی میکنه و با نیش باز و چشای تنگ کرده بهم میخنده و میگه : "خب اررررره دیگه..." باید قیافه اشو میدیدید.)


۵- یادتون نره که هر چیزی رو باید به وقتش انجام بدین تا هم بیشترین تاثیر رو بزارین و هم کمترین دردسر رو بکشین. توصیه من اینه که بین هجده تا بیست ماهگی کودک رو از شیر بگیرین و در سی ماهگی کلا پوشک رو بردارین و آموزش دستشویی بدین و از سه سالگی مهد کودک رو شروع کنید.


۶- ما سعی کردیم در این دوره که تاثیرپذیری بچه ها، عمده رفتارشون تشکیل میده، تحت تاثیر جو قرارنگیریم. پیچیده اش نکنم. مثلا تب Frozen و السا و آنا یه جور فاجعه باری دختربچه هارو میگیره... و حتی مادراشون. طوری که ماراتن اشیا ایجاد میشه و همه در خریدن وسایل با لیبل فروزن رقابت میکنن. اعتراف میکنم که ما نه کاملا، اما در مهارش موفق بودیم. هرچند هنوزم اگر بخوایم چیزی برای فندق بگیریم سلیقه اولش گزینه ایه که طرح این انیمیشن رو داره.


۷- اگر یادتون باشه من یه جدال کوچیکی با بزرگه داشتم سر کارتون دیدن فندق که زبون اصلی باشه یا دوبله. سر همین  افتادم به دانلود کردن انیمیشن های دوبله. درحال حاضر فندق یه فلش شخصی داره که کل مجموعه عصر یخبندان، فصل شکارها، ماداگاسکارها، داستان اسباب بازی ها به انضمام فروزن و متعلقات، دایناسور خوب، Inside Out، شجاع، موانا، سیندرلا، دایناسور و چندتای دیگه که یادم نیست داخلشه و تقریبا هرموقع اراده کنه میتونه بشینه و ببینه. فقط اشکالش اینه که اراده اش همیشه همزمانه با حضور من تو خونه و به سرمبارک شاهده هرکدومشو بین 5 تا 20 بار دیدم و جزبه جز دیالوگارو حفظم!! باور کنین تو این زمینه اصلا کار به کار بزرگه نداره و ایشون هم حتی اطلاع نداره داستان این ها چیه و شخصیت ها کین... این خیلی بده. شما به عنوان والدین باید بدونین فرزندتون چی میبینه. اعتراف میکنم که تمام این کارتون هارو اول با دقت خودم دیدم تا بتونم توجیه مناسبی از بعضی چیزا داشته باشم. برای همین کارتونای جک و جونوری رو به فضای انسانی ترجیح میدم... اینجوری حرص اون بوسه دایمی آخر داستان رو هم نمیخورم.


۸- کارتونای مورد علاقه فندق دایناسور خوب، دایناسور، عصریخبندان 3 (عصردایناسورها) و ... میبینید که همه شون یه ربط عجیبی به دایناسور دارن. قشنگ معلومه دختره خودمه هاااااااا...

۹- دوتا از کارتونا فندق رو خود من هم خیلی دوست دارم. اولیش «دایناسور خوب» هستش که مناسب ترین انیمیشن برای بچه های دو تا شش ساله. یه علاوه کیفیت گرافیکی محیط متحیرتون میکنه. فقط در ابتدا توجه کنید که 65 میلیون سال قبل شهابسنگ آلوارز به زمین نخورد و از کنارش رد میشه! دومیش انیمیشن بی نظیره «Inside Out» هستش. وااااای خدای من... یه شاهکار آموزشی باورنکردنی. اقرار میکنم که ده دقیقه اول وقتی فهمیدم توی فضای داستان چه خبره، بهت زده صفحه تلویزیون رو نگاه میکردم. حتی به درد بزرگتر ها هم میخوره. اصلا گروه سنی مورد نظرش از 8 سال تا صد ساله. هردوی این انیمیشن ها بدون تردید کارشناس های رفتار کودک رو در کنار خودشون داشتن. اتفاقی که درباره انیمیشن های وطنی نمیوفته.

۱۰- ملت توی اسکله ماهیگیری وایسادن و دارن بارگیری کامیون بخچال دار از قایق رو نگاه میکنن. دست آخر چهارصیاد یه ماهی تن یه متری که شیرین 70 کیلو داره رو با بدبختی میکشن بالا... یهو فندق داد میزنه : " چقد بزرگ و کپله... مثه باباعه" خنده حضار میگفت که باید خودمو غرق کنم. بچه عوضی!!

۱۱- بزرگه یه خال به قطر یه سانت روی ساعد دست راستش داره که به شدت مورد علاقه فندقه. طوریکه حتما قبل خواب یا موقع بیدار شدن یا حتی گریه کردن باید با «خال مامان» عشقبازی کنه. ببین دقیقا عشقبازیه ها. میمالیدش، بوسش میکنه، نوازشش میکنه، باهاش حرف میزنه و خلاصه اونقدر پیش میره که بزرگه از کوره در میره.

۱۲- سربه سرش میزارم که شب پیش من بخوابه. میگم "اصلا از این به بعد من مامانت باشم" بهم میگه "نمیشه که... تو که خال نداری!" لامصب دست رو یه چیزی هم گذاشت که هیچکاریش نمیتونم بکنم.

۱۳- معمولا قصه شب با منه. به یکی هم که راضی نمیشه. معمولا دوتا کتاب میخونم و یه داستان از خودم. جدیدا یه مجموعه داستان خلق کردم که سه تا شخصیت داره. زهرا و زهره و مهناز که همسن فندق هستن و باهم همبازی. یادگرفتم که مفاهیم رو از طریق این سه تا بفرستم تو ذهن فندق.

۱۴- یه بازی ای چندماهه با فندق انجام میدیم که اساسش بر گفتن کارهای اشتباهه و خندیدن و غلطگیری از اون عمل. یه دونه من میگم و یه دونه فندق. بعضیاش خیلی خیلی ساده است اما وقتی براش وقت بزارید و جمله های جدید خلق کنید میفهمید که چقدر ساده و از طریق معکوس میتونید فرزندتون رو آموزش بدین. مثلا فندق میگه " یه دختره بووووود جیششو دیرگفت رییییخت توی شلوارش همه جاش خیس شد..." یا من میگم " یه پسره بود شب دیر خوابیده بود توی مهد همش خوابش میومد افتاد تو ظرف ماستش..." و هردوتامون به کسخلی طرف میخندیم و اینجوری فرزندتون یاد میگیره میتونه مثل اون پسره یا دختره نباشه. به علاوه چون اساسش مسخره بازیه مرتب باید بخندین و همین حال و هواتونو عوض میکنه.
۱۵- والا فندق تا الان که هنوز 4 سالش هم نشده به اندازه 25 سال اول زندگی من مسافرت رفته. حتی بیشتر. من اولین بار هواپیمارو در 27 سالگی سوار شدم و فندق خانم فقط سال گذشته دوتا تریپ هوایی داشته.


۱۶- یه چیز بسیار مهم. بچه ها تکرار رو دوست دارن. از انجام بازی های تکراری، دیدن کارتون های تکراری، شنیدن داستا های تکراری لذت میبرن... باهاشون به هر سختی ای شده همراهی کنید. چرا که هم به اونا نزدیک میشد و هم طبع تنوع طلبی ای که تو این زمونه مد شده رو در فرزند خودتون مهار میکنید. اگر از چیزی یا خوراکی ای خوشش اومده لطفا همونو مجددا براش بگیرید. نگید اونو که داشتی ... بیا اینو امتحان کن. پس فردا دیگه از عهده بی اف ها و جی اف های جورواجورش برنمیاین. از ما گفتن.

۱۷- بزرگترین چالش ما با فندق بر سر خوراکشه. تقریبا میتونم بگم غذاهای مورد علاقه اش به تعداد انگشتان دو دست نمیرسه. از این نظر به آقای غر (پدر همسر) رفته و هیچ چیز جدیدی رو حاضر نیست حتی امتحان کنه. داستانایی داریماااااا


 پی نوشت:
- با توجه به اینکه مدتهاست درباره فندق ننوشتم کلی مطلب وجود داره و کلی هم خاطره بامزه که واقعیتش نمیتونم دیگه بنویسم. میدونم که اینجور پستام طرفدارای خودشو داره. پس دوباره ادامه اشون میدم.
- عکس های ماه فندق رو میتونید در پیج اینستاگرام Daddyonn@ ببینیند.


موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۳۱
آقای پدر

نظرات  (۱۲)

عجب پست پرملاتیه آقای پدر :))) خیلی هم باحال بود. راستی من همین الان فالوتون کردم.
پاسخ:
قبلا خیلی پستای اینجوری مینوشتم، اصلا کاربریش همین بود، کم کم تغییر پیدا کرد.
منم همون موقع پذیرفتم😉

من هم شبا داستانهایی می سازم که بتونم یه سری نکات رو به دخترم آموزش بدم، فقط شخصیت داستان نباید دقیقا همسن دخترم باشه یا دقیقا کارهای اون رو انجام بده، وگرنه همون اول میگه نمیخوام قصه ی خودمو بگی...

در زمینه غذا هم بحران داریم.. اصلا غذای جدید امتحان نمیکنه  و غذاهای مورد قبول بقیه مثه فسنجون و قورمه سبزی رو دوست نداره!

پاسخ:
معلوم میشه مادر کنترل گر و نصیحت گری هستی، بچه کلافه شده دیگه نمیخواد توی داستان باهاش همذات پنداری کنه.
فندق ترجیح میده هم سن و سال خودش باشن.
ببین تو زمینه خوراک ما هم ناموفقیم. امیدوارم به مرور بهتر بشن
عکش خوشگلشو که دیدم
یادم باشه این کارتونها را برای مغزبادم بگیرم
حتی نمیدونم دیده یا نه... ولی میدونم که با من ندیده
پاسخ:
برای اون اتفاقا جذابتره، چون بزرگتر هم هست و درک بیشتری داره
با روحیه ای که تو داری خیلی هم برات جذابن
در مورد موضوع اول خب دخترههه
ما هم همین مدلی هستیم:)) با اینکه بابا واقعا خشک یا عصا قورت داده مث بقیه باباها نیستن(90% هم سنهای من فقط با پدرسون سلام و خداحافظن)ما کلی حرف میزنیم و شوخی و خنده و بازی...ولی بازم دوز لاو ترکوندن با مامان بیشتره.
و انیمیشنهارو همه ارو دیدم.باز میخای من به لیستت اضافه کنم؟:))))))
و اما این ساید اوت..بیییییییینظیر بود...خیلی عاالیی...
دیگه زتوپیا هم خیلی قشنگه..مانستر یونیورسیتی هم قشنگه..جفتش اموزنده است و حیوونی:))
ریو یک و دو هم حیوونیه
لوراکس هم فک کنم صحنه بوس نداره:))
پنگوئن ماداگاسکار هم حیوونیه

یادم باشه سر فرصت برات یک لیست بنویسم از انیمیشنها.بعد خودت داستانشو ببین چه مدلیه.به سن فندق میخوره یا نه:)

پاسخ:
پس قدر پدر و رابطه ای که باهاش داری رو بدون و نزار این رابطه خوب اسیب ببینه.
والا بازم انیمیشن هست ولی باید ببینیم چی مناسب فندق و سن وسالش هست.
منتظر لیستت میمونه. ما اینجا یه متخصص انیمیشن داریم

واای اقای پدر اعتراف میکنم عنوانو دیدم اصن یه وضعی ذوقناک شدم 😬دلتنگ فندق نامه بودم !

+ با مهد رفتن بچه ها موافقم .. 
بنظرم ربطی به شاغل بودن والدین نداره ، اصن مهدکودک تو سن خاصش یه اتفاق خووبه واسه بچه ها که میتونن با همسن خودشون در تعامل باشن و اجتماعی بار بیان :) 
این یه فرصت طلایی میتونه باشه بخصوص برا کودکان تک فرزند یا اونایی که وابستگی شدید به والدین دارن برا قبل مدرسه . 
البته محیط مهد هم خیلی تاثیر داره در جذب شون  .. یه مدلی باشه خوش بگذره  ؛) 
جذاب ؛ شاد و یه کادر درجه یک ، همچنین دوستان عالی . 


در مورد خودتون تو شماره 2 حتما شوخی میکنید جناب !  بزرگوارید .
یاد خداحافظی قبل حج افتادین 😆

 4: عزیززززم 😍😁

5: "هر چیزی رو باید  به وقتش انجام بدین " عالی بود..
 واسه هر سنی کلا تو زندگیمون اینو یادمون باشه .  اینام اگه به موقع انجام بشه مادر و کودک با هم راحت میشن :) 

6: درود بر شما . از هرچی تم و مسخره بازی این دوره زمونه اومده بدم میاد 😑
کارتون زمان ما بیشتر دخترونه و پرنسس داشت مث  سیندرلا و راپونزل و .. اون موقع ها برنامه کودک تلوزیونم جالب بود هنوز ! بعدها مجموعه بابا لنگ دراز و خریدم :))  جدیدارو نمیشناسم . 
حالا چرا دایناسور ؟  چه خوبه دقیق هستید رو مفاهیم اموزش و اینکه چی میبینه ..
کارتونای خارجکی و روز دنیا خوبن بنظرم . 


فقط مورد 10: 😅😅😅 شمارو اون مدلی تصور نکردم !  
14: خیلی از این مدل بازی خوشم اومد :) 

15 : من خیلی سال پیش کوچیکتر بودم اولین بارم بود . از سال نود و شیش ینی از  نوزده سالگی چند بار تنها سوار شدم واسه رفت و امد بین تهران و شهرستان 
هم با خودم و  هم با خانواده سوار میشم :) 


منتظر ادامه هستیم . مخصوصا نکات اموزشی + پیجتون قفله ؛) اینجا نداریم ؟  
عکس خودتونم بزارید پس 😬


پاسخ:
میدونستم تو خیلی طرفدار این پستایی.
هرچیزی که درباره بند دوم گفتی رو شدیدا تایید میکنم. خیلی باهات موافقم
در مورد پنج خیلی قشنگ گفتی. مادر و فرزند با هم راحت میشن.
اما بند شش، این تم ها و علاقه مندیای افراطی باعث تاثیرپذیری کودک میشه. برای همین سعی میکنم کنترلش کنم.
پیج قفل رو باید فالووووووو کرد دخترجان:))
عکس خودمو نمیزارم که ملت ماییوس نشن ازم
من هر دو بچه هامو تو دو سال و نیمگی بردم مهد و تاثیر مثبت شگرفی دیدم. حرف زدنشون نظمشون تنظیم وقت خوابشون استقلالشون روابط اجتماعیشون و خیلی چیزا را مدیون مهدکودکم.
در مورد کارتون دیدن هم نگو که منم دو بار بنا به دوره بچگی بچه هام کل کارتونای اون دوره را شونصد بار دیدم
ضمنا ما چون تو خونه هر نوع کارتون و فیلمی را با زبان اصلی و زیرنویس می بینیم روی زبان بچه ها به شدت تاثیر مثبت گذاشته.

خوب و خوش باشی
پاسخ:
حالا خیلی نمیدونم ها اما فکر میکنم بچه هات بیشتر از بچه های همسن و سالشون سلامت روانی دارن... حتی با وجود مادر شیطونی مثل تو.
فندق از یک سالگی کارتون های زبون اصلی هم میبینه. قبلا گفتم ولی من خیلی موافق نیستم و برای همین نادیده گرفتمشون
راستی منم یه خال روی بازوی راستم دارم یه خال بزرگ. ولی تا حالا کسی باهاش عشقبازی نکرده :)
پاسخ:
خالت قشنگ نیست لابد :))
عالی بود ...الهی که زیر سایه پدرو مادر روز به روز موفق تر بشه.
شما پدر خوبی هستین .
کیف کردم از دیدن عکس هاش با اون لباسای دلبرش
 
پاسخ:
ممنون از لطفت. سعی میکنم پدر خوبی باشم اما گاهی برای پدر خوب بودن خیلی خسته ام
یعنی من عاشق پست های فندوق ام تا پست های خسته کننده خودتون که همش شکایت از کار و زندگی و دوری از بزرگه است 
ای کاش عکسش رو اینجا هم میذاشتید شاید یکی به اینستا دسترسی نداشته باشه اخه 
پاسخ:
اتفاقا امروز یادت کردم. 
هنوزم به اندازه گذشته کستاخ و طلبکاری... 


اخه من کی گستاخی کردم که از من فقط این یادتون مونده
من هنوزم میخونمتون فقط کم پیش میاد بخوام کامنت بذارم یعنی حوصله ام کم شده و حس و حال کامنت گذاشتنم نیست وگرنه هنوزم که هنوزه ۸۰ درصد حرفاتون رو قبول ندارم 
 
پاسخ:
همین دیگه. کلا یه حس "من خوبم بقیه خرن" عجیبی تو وجودته! همیشه هم طلبکاری. بابا تو خوبی
برعکس اتفاقا اون شمایید که این حس رو دارید 
اصلا میدونید چیه جدی جدی تا حالا شده خودتون رو بذارید جای بزرگه ببینید اون واقعا با شمای عنق و بداخلاق خوشبخته ؟؟ شما فقط پدر خوبی هستی و تمام !!! فکر میکنی بزرگه سکوت هات رو دوست داره ؟؟ خوشش میاد که وقتای عصبانیت ات فقط بری یه گوشه  روی مبل کز میکنی  بدون اینکه بگی حرفت چیه ؟؟ غم ات چیه ؟؟ میدونی چیه توی همه نوشته هات سرشار از سکوتی ؟؟سکوت کردی و فقط گذر زمان رو نگاه میکنی ، اصلا هیچ وقت نسبت به زندگی ات هیچ نظری نداری ، هیچی برات فرقی نداره ، یه مرد سرد و خشکی که اصلا بود و نبود هیچ کدوم از دور و بریات برات فرقی نداره و فقط سکوت خودت رو میخوای 

مطمئن باشید بزرگه هم مثل شما دیگه هیچی براش مهم نیست و فقط به خاطر یه فسقل و حفظ جایگاه مادرانه اش با شما زندگی میکنه 

پاسخ:
هاهاهاها... ابدا. اگر دقت کنی من خودم بزرگترین منتقد خودم هستم!
صرفنظر از درست یا نادرست بودن نظرت، چیزی که نوشته بودی و نحوه بیان کمی خصمانه ات برام جالب بود و به علاوه بعد از جندین بار خوندن و چند روز فکر کردن بهش پذیرفتم که این قضاوت براساس اون چیزایی که من میگم و مینویسم میتونه درست باشه. اما در مورد واقعیت زندگی من ... خب یکم درمورد صحتش تردید دارم. بزار برات یه دلیل بیارم تا حس اون رو نسبت به زندگیمون بفهمی. بزرگه مدتیه افتاده توی فکر بچه دوم و برای این موضوع داره اشتیاق نشون میده. تا اونجایی که میدونم کمتر زنی با اون احساساتی که تو فکر میکنی همسر من داره حاضر به داشتن فرزند دوم میشه.
اما با اون قسمتی که درباره احساسات و حالات درونی خودم نوشتی... موافقم.
بازم نحوه بیانم خصمانه بود ؟؟!! 
منم حاضر میشم که بچه دوم رو بیارم برای زندگی های به بن بست رسیده همین بچه میشه عامل ادامه حیات و به زندگی جون تازه میده به نظر شخصی من در اصل هر ادمی فقط یک بار فرصت عاشقی و  ازدواج و زندگی داره و اگه قرار به خوشبختی بود توی همون زندگی اتفاق میوفتاد 

بزرگه از دست شما خسته است از زندگی که سیر نشده شایدم داره همه تلاشش رو  برای با هم بودن با شما انجام میده 
در ضمن همه اینا رو گفتم که یکم از رفتار یکنواخت و حرص دراری خودتون کم کنید 


پاسخ:
باشه. شما درست میفرمایبن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی