در برزخ فانتزی
این دیه (منظور ماه دی است) یه مقدار کوفتی تر از دی های دیگه است. لامصب یه جور گرد عجیب سستی و بی حالی و یبسی عجیبی رویم ریخته که رغبت هیچ چیز و هیچ کس ندارم. نه حوصله دخترها رو دارم و نه حوصله خوردن و دیدن و خواندن. درس خواندن و کار کردن که حرفش را هم نزنید. حتی هیچ قوه و فانتزی جنسی هم ندارم! همینجور نشسته ام و بوم بیچ بازی میکنم یا اینستاگرام و وبلاگم را رفرش میکنم... آنهم بدون اینکه پستی بزارم یا حرفی بزنم!!! همینجوری منتظرم... بیخودی! که یک طوری بشود و چیزی از راه برسد و ذوق زده ام کند یا حالا به هر صورتی حالم را عوض کند. انگار دیگر از عهده خودم بر نمیاد که حالم رو عوض کنم. چشم امیدم به روزگار است و دنیاو دیگران... صبرکن ببینم؟!! من نشسته ام تا کسی یا چیزی کاری برایم بکند؟! من؟!
چراغ راهم را گم کرده ام! در تاریکی و یاس و بی تفاوتی محض، نفس میکشم. شبها بیدارم، یعنی خوابم نمیبرد، روزها انگار زیر آبم، چیزها را گنگ و نامفهوم و خیس میبینم... تازه اگر چیزی ببینم؟! سرووضعم برایم مهم نیست، شام و ناهار و صبحانه مفهومش را از دست داده است، اگر چیزی جلویم بگذارند میخورم و اگر نه، حتی سراغش راهم نمیگیرم. حتی یادم هم نمی آید که مثلا ظهر است و باید ناهاری خورد. قهوه و سیگار و پیتزا هیچ وقت تا این اندازه برایم بی مزه و بیخود نبوده است، حتی رغبت آنها را هم ندارم...
گاهی فکر میکنم کاش جرمی مرتکب شده بودم که سزای آن حبس ابد بود. نه امیدی به خروج و رهایی داشتم ونه آدم تازه و کهنه ای، که بیاید و دستی به سروروی احوالاتم بکشد. من میماندم و کتاب ها و چیزهایی برای نوشتن. حتما التماسشان میکردم که بگذارند تبلتم را داشته باشم تا بتوانم بنویسم. بعد مینشستم میخواندم و مینوشتم و اهمیتی به بدترین دیوارها و وعده های غذایی و آدمها که دوروبرم وول میزنند نداشتم... قلت میزدم وسط افکار سپید و سیاه خودم. در اسارت و بردگی و بدبختی به آزادی و رهایی و خوشبختی فکر میکردم...
آه صبر کنید، حالا میدانم... خیلی از ما آدم ها ترجیح میدهیم در آرزو و حسرت خوشبختی و سعادت و رضایت باشیم تا در خوشبختی و سعادت و رفاه... واقعیت این است که آنچه که به نام خوشبختی میشناسیم و برای خودمان تعریف میکنیم همه لطفش به این است که در خیالمان باشد، نه واقعیت جاری زندگیمان. همیشه آن را با نداشته ها و خلاء هایمان و در خیالمان خلق میکنیم تا در آنچه داریم و میتوانیم بدست بیاوریم.... چقدر ما آدم ها هیچ چیز نمیدانیم!
پی نوشت:
- قیافه اتان را اونجوری نکنید... شما بهتر از من نیستید. یکم به خودتان رجوع کنید... بیشتر در حال خلق فانتزی هستید تا تلاش برای واقعیت!
دی بهترین ماه سال هست ..