ملالی نیست جز دوری شما خاک امن (یا چرا باید مهاجرت کرد؟)
این پست درباره هیچ موضوعی نیست. راستش من جسارت نوشتن از وقایع روز جامعه رو نه داشتم و نه دارم. نمیخوام درباره آلودگی دایمی هوا و زلزله و آشوب و امتحانات و تخم و مرغ بنویسم! اگر منتظر افاضات حقیر در این باب هستین، دارین وقت شریفتون هدر میدین. اصلنم قصد ندارم با صحبت بیهوده و بی فایده در این باب -یا باب ها- وقت شما رو هدر بدم. چرا که
- آلودگی هوا با پایان زمستون تا سال آینده به فراموشی سپرده میشه. به علاوه دلتون میاد بهونه این همه تعطیلی جسته گریخته یا پیوسته... و دلخوشی بچه مدرسه ای ها رو زایل کنید؟ شمام اگر خوشتون نمیاد جسارتشو داشته باشید جل و پلاستون جمع کنین و شهرتون عوض کنید. یا حتی کشورتون... البته واقعیتش اگر میخواین اساسی راحت بشین و خودتون و فرزندان و نوادگانتون یه عمری به حقتون دعا کنن، اساسا قاره اتون عوض کنید.چندتا از دوستان ما کردن... راضین. شمام بکنید.
نکته ویژه: هیچ راه حلی برای معضل آلودگی هوای تهران وجود نداره جز انتقال موسسات و سازمان هاو وزارتخونه ها از تهران که خب طبیعتا هیچکس چیزمبارکشو نداره تا در این راستا اقدامی بکنه. همه فقط حرف میزنن و سمینار برگزار میکنن. البته یه راه حل دیگه هم هست... مورد بعدی روبخونید.
- زلزله اومد و نیومدش دست ما نیست و حتی زنده موندن یا نموندنش هم چندان دست ما نیست ومربوط به دست و پنجول و وجدان مهندس و معمار و بنا و کارگری میشه که چند صباحی پیش، تیر و تخته های خونه مبارکمونو علم کردن. تازه شانس بیارین و خودتون بالای سر ساخت خونتون وایساده باشین وگرنه امیدی و مهری(!) به شرکت و موسسه و بساز بفروش و اینا نیست. فقط یه چیزی میمونه و اونم برتری قاطع زلزله بر آلودگیه. چرا که در صورت وقوعش در تهران، اونم با ریشتر بالا، به جرات میتونم بگم کل کشور از بیخ و بن میخوابه و همه از کارو زندگی میوفتن. به حمداله دیتا سنتر بیشتر شرکت ها و موسسات و صد البته تمامی بانکها در تهران قرار داره و به حول و قوه الهی قطع میشه و هم میهنان از جلفا تا سرخس، جملگی از گشنگی میمیرن!!!! مگر اینکه نونوا و بقال و میوه فروش محلتون حساب دفتری داشته باشه. بخصوص برای شما دوست عزیز!! حالا دیگه برمیگرده به حسن تدبیر شما که مقادیری پول نقد هم دم دستتون باشه و توی اون ساکی که بستین و دم در گذاشتین، جایی هم براش در نظر بگیرین.هرچند با شناختی که از ملت غیورمون دارم در صورت وقوع زبونم لال، هرگونه بلای طبیعی و غیر طبیعی، قیمت هرچیزی سربه آسمون میزاره... لابد دیدید که وقتی یه نمه بارون میاد کرایه ها دو و حتی سه برابر میشه؟ ما چنین موجوداتی هستیم. راستی وسایل بهداشتی زنانه هم بردارین، مطمئن باشین این بار دیگه کسی براتون جورش نمیکنه، یه بار گفتن، خودتون بفهمید دیگه.
مخلص کلام، به هرحال توتهران زلزله میاد. رفتن از تهران و حومه هم دردی رو دوا نمیکنه. فقط کافیه سری به نقشه گسل های جهان بزنید. کل ایران روی نوار قرمز و حتی قهوه ای قرار داره. علتش هم جوون بودن منطقه کشور ماست. اگر خیلی جون دوست و مال دوست و عاقبت اندیش تشریف دارید، بفروشید و جمع کنین و بزنید به چاک. دنبال زمینای پیر مثل اروپا و آمریکا بگردین. لامصبا اینقدر وول نمیخورن که گمون کنم کلا مردن.
نکته ویژه: خیلی ها در تهران هرشب نزدیک در میخوابن و یکی دوتا ساک بستن و آماده واکنش سریع هستن. یکی از سایت هایی که در ماه اخیر بیشترین حجم ترافیک روزانه روداشته، سایت مرکزلرزه نگاریه. به طوری که گاها تا ساعت ها بالا نمیاد.
- نارضایتی، اعتراض؟ بلوا! آشوب؟! اغتشاش!! خب راستش در رد و مذمت و حتی تایید و تحسین این مقوله حرف دارم اما با توجه به وقایع گذشته و صد البته حفظ و پاسداری از تمام اعضا و جوارح بدنم، ترجیح میدم در این باره هم چیزی نگم. فقط به این نکته اکتفا میکنم که آخر هفته که ملت سردشون بشه یا گشنشون بشه برمیگردن سرروال عادی زندگیشون. اما یه نکته خیلی بامزه است. دقت کردین که هیچ شخص و ارگان و نهاد و سازمانی نمیدونه چه واکنشی نشون بده؟ هیچ دقت کردین که همه ساکت هستن و هیچ جهت گیری انجام نمیدن؟ هیچ دقت کردین که جز پلیس، ارگانی درگیر ماجرا نیست و پلیس بینوا در هر شهر و حتی منطقه ای و خیابونی، به صورت سلیقه ای عمل میکنه؟ انگار هیچ دستور مستقیم وواضحی وجود نداره! اشتباه نکنین، گیج و منگ نیستن... فقط منتظرن. تمام ارگان های دست چپی یا راستی منتظرن تا یه عقب افتاده ای بیاد وسط و خط و ربط سروصدای مردمو دست خودش بگیره، اونوقت صف بندی ها مشخص میشه و همه دست جمعی میریزن سر اون یه نفر! حالا به له یا علیه اش. تمام هیجانات مردم به نام اون فرد و سمت و سوی اون تموم میشه... ولش کنید دیگه. همینجا بسه. همینجور ادامه بدم ماتحتم به باد میدم، از شما چه پنهون دوستش دارم.
نکته ویژه: به کلمات اول و ترتیبشون و علایم دستوری بکار رفته برای هرکدوم توجه کنید. هرگروه و جناحی بسته به سلیقه و منافع خودش روی یه کدوم از این واژه ها مانور میده.
بازم نکته ویژه: تخم مرغ؟ هاهاها... از پیراهن عثمان رسیدیم به کون مرغ؟!!!! ولی واقعیت موضوع، در شرایط فعلی تفاوتی با هم ندارن
و اما مقوله امتحانات ترم اول... خب این روزا از اساس برای همه مزخرفه. دقیقا همه. چرا که وضعیت دانش آموز و دانشجو چندان فرقی با معلم و استاد نداره، حتی برای خانواده هاشون. اوضاع دسته سوژه که مشخصه. باید نصف کتابو تو سرش بزنه تا تلافی سه ماه علافی و ول گشتن و فیلم و سریال دیدن و دختر یا پسر بازی و پارتی و سیگار و عرق و دوردور و قروفر دربیاد. دسته فاعل هم که کار طاقت فرسا و کسالت بار و گند و علافی مراقبت رو باید انجام بده و بعد هم بشینه سر تصحیح اوراقی پر از مهمل و داستان و شروور، فان قضیه اینه که تمام زورش هم باید بزنه که تا جاییکه ممکنه از برگه نمره دراره. نمیدونم چرا ملت غیرفرهنگی اینقدر نسبت به معلمین کج خیالن. بابا به پیر، به پیغمبر، همه معلما دلشون میخواد دانش آموزاشون بالاترین نمره رو به دست بیارن. با هیچکس هم پدرکشتگی ندارن. البته یه اعترافی بکنم؟ معلمای خانم یکم بدجنس تر و سلیقه ای تر از معلمای آقا عمل میکنن و دق دلی لاک ناخن و رنگ رژلب و خط چشم و برداشتن ابرو و مارک شلوار دانش آموزای دخترشون، توی تصحیح برگه اشون اثر داره. به جون خودم دیدم که میگم. خیر سرم دوسال و خورده ای برنامه ریز ومشاور دبیرستان دخترونه بودم! البته تو دانشگاه برعکسه. اساتید آقا... خب دیگه چی بگم؟ خودتون بهتر میونید. اما خلاصه اش کنم. همون چیزایی که نمره شما رو توی دبیرستان پایین میبرد، تو دانشگاه بالا میبره... بخصوص تون صداتون!! وضعیت مابقی خانواده هم که مشخصه. اسیر و گرفتار. آمار دارم در این ایام برخی خانواده ها کلا حکومت نظامین.
نکته ویژه: من وظیفه دارم به بچه هافشار بیارم که بیشتر و بهتر درس بخونن، چون آینده در درسه. چون با درس مدرک میگیرن و کاره ای میشن... یه کاره ای مثل من و شما!!!! اما حقیقتش سیستم آموزشی ما افتضاحه. حتی اگر به دلایل قبلی هم حاضر به ترک کشورتون نیستین، به این دلیل برید. برید جاییکه دانش آموز از مدرسه رفتن و آموختن لذت ببره، جاییکه معیار ارزشیابی و برتری و رشد انسانها نمره هندسه و زیست و دین و زندگیشون نباشه... جاییکه کتاب درسی کمتری داشته باشن اما شیفته مطالعه و آموختن باشن...
پی نوشت:
- از دوستانی که برای من در پست قبلی کامنت گذاشتن و نظرشون گفتن، بینهایت سپاسگزارم.
- من هیچوقت خیلی در بند تعداد خواننده ها و کامنت ها نبودم، اما یه مدته اینجا سوت و کور شده. نمیدونم فقط وب من اینطور شده یا کلا وبلاگ رو به انقراضه!
- من دچار یه چالشی شدم درباب پیج اینستاگرام. الان دقیقا نمیدونم منم باید فالوورهای اندکم رو بک بدم یا نه؟ تا به حال اینکارو نکردم ولی گاهی حس میکنم نکنه بد باشه؟! خلاصه خودتون راهنماییم کنید.
فالو بک هم میل خودتونه! اگه نکنید زشت نیست. البته فعلا که به فنا رفته اینستاگرام...
در مورد حرفهای قبلی که زدید هم حرفی ندارم واقعا...