اقای پدر,مرد,پسر...
شما فک میکنیداینکه بچتون زیادی ماست میخوره وپی پیش تغییری میکنه یا کیک میخوره و صورتش قرمز میشه امره بسیااار مهمیه که انقدر حواستون بهش هست؟نخیر,شما دارید دخترتونو از داشتن بزرگترین نعمت از چهارسالگی به بعدش محروم میکنید پس ادعا نداشته باشید حواستون زیادی بهش هست.ی سریا نام پدرو مادرو به یدک میکشن و یسریا هم با جون و دل وظیفه پدرانه ومادرانشونو انجام میدم من قضاوت نمیکنم که شما جزو کدوم دسته اید.بعنوان یه دختر میگم پدر اصلیترین پایه یه زندگی دختره نباشید زندگیش لنگ میزنه ناجور,صندلی ای هم که بلنگه باس بندازنشون دور.پدرا اسطوره زندگی دختران مطمعنا شما دوس ندارین اسطوره و ستون زندگی فندقتون ازبین بره یا خدایی نکرده بشکنه.من خودم بارها و بارها شبا با گریه خوابیدم بخاطره بحثه پدرومادرم سره خانواده مادرم چون دقیقا شبیه خانواده همسره شمابودن و مادرمم شبیه همسرتون ولی یکبار ب خودشون اجازه ندادن سمته جدایی قدم بردارن.حاضرم این بحثا باشه ولی خدا روزی رو نیاره که من فقط حقه داشتنه یکی ازین دو رو داشته باشم.بااین پست شک کردم مشاور یا روانشناس باشید متاسفانه.خودخواه نباشید و جزو اون دسته از پدرانی نباشید که فقط اسمشو یدک میکشن و شعار میدن.قطعا اگه دو دقیقه ب صورته نازه فندقتون و کاراش زول بزنید به قطعه یقین ازینکار پشیمون میشید.دخترا خییلی بابایی ان اینو که حتما میدونید.یکی از دوستانه من الان 38 سالشه و پدرش از 14 ماهگی تنهاشون گذاشته,این خانوم اتفاقا تو زندگیشون موفقن اما هنوز که هنوزه کمبود دارن,کمبوده پدررر
مسِعولیتتون سنگینه
چیزی فهمیدم اینه که شما نظراتی که بر ضدتون باشه یا انتقاده صریحی داشته باشه رو تایید نمیکنید مصله نظره قبلی ایکه برای این پستتون گذاشتم جنابه پدر....
آرزو میکنم رابطه م با خانواده همسرم مثل این 6 7 ماه اول باشه تا آخرش.اصلا تصور اینکه ازشون ناراحت بشم رو نمیخوام کنم.