var pass1="3402

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

آرزوهای کوچک

يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۵۹ ق.ظ

کاش میتونستم زودتر بازنشسته بشم... بعد کاسه کوزمو جمع میکردم و دست دخترارو میگرفتم و میرفتم یه شهر متوسط و برای خودم یه کتابفروشی باز میکردم... خوبیش به اینه که همسر از تهران بیزاره و احتمالا حسابی هم استقبال بکنه.

قبول که ملت خیلی اهل خوندن نیستن و بدتر از همه توی شهرای متوسط اوضاع از تهرانم بدتره، اما خودم که میتونستم از همه دوستانی که دوروبرم هستن لذت ببرم. از فروید و پیاژه و فروم... از بوکوفسکی و فوئنتس و بل... از موراکامی و لاهیری و ایشی گورو... از معروفی و شجاعی و مستور...

احتمالا حالا یکم هم لوازم تحریر میفروختم تا خرج و مخارج دربیاد. شاید اصلا کافه کتابش میکردم. تازه حقوق بازنشستگیمون هم بود...

به نظرم این آرزوی دلپذیریه، قابل دسترسه، شدنیه. واقعیتش ما برنامه ریزی های لازم رو برای خروج از تهران انجام دادیم، شاید بعدا براتون نوشتم قضیه چیه. اما این رو هم میتونم ضمیمه اش کنم، تنها ایرادش اینه که تا اون موقع من هنوز خیلی دارم تا بازنشسته بشم!!

                کافه کتاب بهار (زاهدان) کتابخانه

کتابخانه  کافه کتاب دیالوگ (تهران)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۵
آقای پدر

نظرات  (۲۵)

کافه کتاب یکی از فانتزی های منه!
پاسخ:
ایول، شریکی
خوبه
پاشو بیو شیراز خودم مشتری پر و پا قرصت میشم

پاسخ:
الی شیراز جزء شهرای بزرگه ها... ولی اعتراف میکنم که یه باری که عید ۹۰ اومدم شیراز، خیلی لذت بردم
کافه کتاب مبل راحتی و نوشیدنی های خوب باید داشته باشه. عالیه به نظرم.
من 20 سال دیگه بازنشست میشم :(

پاسخ:
من منتظر نمیشم تا بازنشسته بشم. حالا 24 سال دیگه دارم تا بازنشستگی.
سلام آقای پدر
سال نو مبارک .فصل بهارتون خرم. امیدوارم تک تک روزهای سال براتون خیر و خوشی و سلامتی همراه داشته باشه در کنار همسر محترمتون و فندق نازنین.
چقد خوبه که برای رفتن از تهران برنامه دارین.مطمئن باشین پشیمون نمیشین و چقد خوبتر که روحیاتتون اینقد بزرگ یه جورایی لطیفه .
پاسخ:
ممنون مینوی عزیز. امیدوارم شما هم بهترین سالهای زندگیتون پیش رو داشته باشید.
مطمینم که از تهران رفتن پشیمونم نمیکنه. اما کتاب فروشی.... اونم توی کشورما!؟ یکم ترسناکه
یکی از چیزاییکه تو کافه کتابها دوس ندارم نوره! کافه کتابی برام خوبه که بیشتر از نور مصنوعی استفاده کنه و رنگهای روشن کمتری داشته باشه و در ضمن پر سوراخ سمبه باشه منظورم اینه فضاهای متفاوت داشته باشه یه اتاق مستطیل شکلی نباشه که میز صندلی بچینن توش.اون میز کوچیکه  که کنار دیواریه که یه پنجره کووووچیک داره و زیر پله س و پشت ستونه مال من باشه راضیم اگه یه زنگ هم باشه دینگ  زنگ بزنم همون همیشگی رو بیارن خیلی خوبه . 
پاسخ:
دیگه چیزی دیگه نیاز ندارین شما؟
داریم درباره کافه کتاب صحبت میکنیم نه...
این مختصاتی که تو دادی بیشتر به درد مکان میخوره ها....خخخخخخخخ
من هم همیشه توی آرزو هام کار کردن توی یک کتابفروشی که مال خودم باشه وجود داشته.

پاسخ:
اینجور که از شواهد بر میاد دست زیاد شد... 
من کلا دوس دارم از تیررس نگاه خارج باشم فرق نمیکنه کجا
پاسخ:
باشه. شما کنار وایسا
ما نیز میاییم
پاسخ:
ظاهرا مشتری ها هم دارن زیاد میشن
درسته که شهر بزرگه اما توش هنوز اون درهمی شهرای بزرگ دیگه حس نمیشه اون سرعت زیاد زندگی مثل تهران یا اصفهان یا مشهد یا... نداره 

پاسخ:
شاید حوووووصلشون نمیاد آمو
 و ما داریم اماده میشیم برای زندگی مشترک در تهران این خبری بود ک صبح یهویی بدستمون رسید :( همسر خوشحاله اما من میترسم
پاسخ:
بایدم بترسی. حالا میای میبینی.
یه کنار وایسا چیه? ینی یه گوشه نمیخواین برا من درنظر بگیرین? همین دیگه?
پاسخ:
چرا، روش هم یه اعلان میزاریم "بانو گلشن جان نصفه جین"
اختصاصی برای تو باشه.
باید بنویسی عامووووووووو...
بیای شیراز منم مشتریت میشم
پاسخ:
بله، چشم
احتمالا مشتری کافه دیگه؟ اخه ما ایرانیا که کتاب نمیخونیم
یه پست من نوشتم در مورد علاقه به مهاجرت از تهران. نمیدونم خوندی یا نه. من خیلی دلم میخواد برم ولی همسرم موافق نیست 
پاسخ:
همسرت ارزوهای بزرگ داره... این ارزوهای کوچیک مال ماست.
من قول میدم که حتما یکی از مشتری های‌پر‌و پا قرصتون‌شم....

خب...

حالا کافه کتابمون کی رونمایی میشه؟
پاسخ:
چقدر شریک و مشتری پیدا کردم!!
حالا بخاطر کتابش میای یا کافه اش؟!
:)))

دروغ چرا؟

کافه    :)

ولی عمو قول میدم‌کتاب هم بخونم.
پاسخ:
شما برای کافه هم تشریف بیارین قدمتون روی چشم. به هرحال قراره خرج کنید دیگه! خخخخخ
متاسفانه اهل کتاب خوندن نیستم
پاسخ:
از پذیرفتن خانم های بدحجاب و کتاب نخون معذوریم!

سلام...
پاسخ:
سلام
حالا کی خواست بیاد پیرمرد
چه آرزوی خوبی...
پاسخ:
قربان شما
اینقدر بدم میاد میبینم پست جدید نذاشتی.ٔ..اه اه اه...بیا ی دستی به سر این یتیم خونه بکش
پاسخ:
اه اه اه!!!
والا منم بدم میاد. ولی خب باید خودش بیاد آوا جان. مطلب برای گفتن رو میگم
من یه کامنت گذاشتم نمیدونم ارسال شد یا نه !!
والله تجربه شخصی بهم نشون داده اونم که درست میشه واسه ادم یه چیزایی پیش میاد که از اونم زده میشه
پاسخ:
خب من کامنت دیگه ای نگرفتم اما... این طبیعت انسانه که وقتی به چیزی رسید میره مرحله بعد! حالا بحث جاه طلبی مطرح میشه. به شخصه برعکس بیشتر ادما جاه طلبی رو صفت ناپسند و ویرانگری برای فرد و جمع میدونم.
کتابخانه ات را ول کن پیر مرد. خبری از جین داری؟ نگرانشم
پاسخ:
والا من خبری نداشتم، ولی ظاهرا خودشون عیان شدن
سلااااااممم.

چه قدر دیر اومدم اینجا دو تا پست جدید.نبودم دوروز تهران اومدم با مادرم واسه تعویض روحیه یه سفر یهویی اونم چون این عید امسال کنکوری جان که من باشم تهران نرفتیم سفر.

اعتراف میکنم عید های تهرانو به شدت دوس دارم هواش و خلوتی عالیه.
امسالم در اخرین دقایق بعد تعطیلات ولی خودمو رسوندم و بی نصیب نموندم. از تهران گردی خخخ.
اتفاقا جالبه یکی از تفریحات من همیشه تهران که میام شهر کتاب گردی هست. تفریح ثابتمه. خیلی کتاب میخونم و هدیه هم میدم.هر سری یه شهر کتاب جدید کشف میکنم و کلی کتابای خوب.
اینسری هم شهر کتاب فرشته در تجریش واسه اولین بار اعتراف میکنم واقعا فضای جالب و لذت بخشی داشت توی محیط فرهنگی اونجا ادم میتونه با عشق بگرده.
کافه کتابش عالی بود هم خوردنی هم کتاب خونی . واسه من که خیلی خوب بود.
اهان شهر کتاب پالادیوم هم اینسری رفتم. اونم خوب بود چون نکته لذتبخشش اینجا بود که سی دی گویا شازده کوچولو به کلکسیون شازده کوچولوم اضافه شد.

یه چیز جالب که توی این پستتون دیدم کافه کتاب بهار زاهدان .(چشمک)خخخخ.
شما زاهدان اومدین؟ خیلی دلم میخواد نظرتونو راجب اینجا بدونم.شایدم شهر ارومی مث اینجا واسه زندگی مد نطرتون باشه.نکته جالب تر اینه که ما به فکر کوچ از زاهدان به تهرانیم در اینده و شما کوچ از تهران...
اعتراف میکنم زاهدان ارامشش و هواش و .. خوبه و تهران امکاناتش و رفاهش .دقیقا تهران که رفاه داره ولی ارامش زیادی تو شلوغی نداره. اینو وقتی متوجه میشم که هر سری از شلوغی تهران میام زاهدان و پا توی شهرمون میزارم همون اول سکوت و ارامش و هوا ی پاک رو نفس عمیق میکشم.خخخ.
من تهرانو دوس دارم وسه امکااتش ولی از شلوغی بیزارم و زاهدانم دوس دارم واسه ارامششو شهرمونه خب.ولی از امکانات محدودش دلگیرم.

راستی اگه زاهدان  بیاین و کافه کتاب بزنین مشتری ثابت کتاب خونتون من میشممم همییشه.
چشمتونم روشن دخترا برگشتن به سلامتی و دوران فراق پایان یافت.
فندقی ماه رو ببوسین.
پاسخ:
اره, بهترین وقت تهران همانا عید هست که بقیه تشریف بردن شمال یا اصفهان یا مشهد یا هرجای دیگه. کلا تهرانی توش کمه. پس لذتبخش تره. بخصوص عید ابری و پربارون امسال
میبینم که تهران هم میای کلا اون بالاها میپری... خوشِتون باشه
خب واقعیتش من زاهدان نیومدن و فکر هم نمیکنم که دلم بخواد جنوب کشور زندگی کنم. گرمای احتمالی اونورا نابودم میکنه... بس که لوس و سوسول و گرمایی ام. اما جدا دلم میخواد اون استان بگردم. اتفاقا دیشب با همسر درباره اینکه چقدر تصور عمومی از فضا و طبیعت سیستان اشتباهه, صحبت میکردیم. همون موقع دلم خواست که حتما یه سری اونورا بزنم.
ممنون بابت لطفت و اینکه برای من و خوندن و نظر دادن وقت میزاری
راستی یه سوال:به نظرتون واسه اینده فندقی امکانات تهران بهتر نیس؟
هر چی محیط بازتر باشه و بزرگ تر جا برای پیشرفت بیشتره.ولی خب اون ارامش و ...نداره محیط شلوغ.ولی مزیت بزرگش امکانات فراوونه.هم اموزشی و رفاهی و اینا خب اونجا بهتر از شهرستان هاس. متسفانه بدیش اینه که همه امکانات خوب توی تهران متمرکز شدن اگر پخش بود بین استان ها باز بهتر بود.
پاسخ:
شاید تو درست بگی ستاره جان. اما به شخصه اعتقاد دارم بیشتر از امکانات, این ارامش و فضا و محیط سالمه که تاثیر بیشتری در رشد و سلامت روانی افراد داره. فندق هم اگر خیلی دلش پیشرفت خواست وقتی بزرگ شد خودش به هرجا که خواست نقل مکان کنه, حتی خارج از کشور. مطمینا اون موقع میتونه انتخاب کنه
نمیدونم چرا از ترکیب هرچیز با کتاب بیزارم...کافه کتاب!!
کتاب باید خودش به تنهایی دلبری کند،پادشاهی کند!!نه اینکه به بهانه ی خوردن قهوه یک کتاب هم ورق بزنیم!
کاش مردم به جایی برسند که یک کتاب دستشان بگیرند،بروند توی یک کافه!!بعد انقدر غرق در لذت خواندن شوند که حتی یادشان برود باید چیزی هم برای خوردن سفارش دهند!!
پاسخ:
شاید برعکس باشه و قرار بر این باشه که مردمی که کتاب میخونن یا میخرن حالا یه قهوه ای هم بزنن...
اون ارزوت بیشتر از اونیکه تصور کنی برای این ملت عصبی و اشفته و کم سواد ضروریه یاسی جان.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی