اصولا چند دسته آدم -یا مشابه آدم- هستند که باید از آنها دوری کرد. اما من اینجا فقط به دوتاشون کار دارم. نمی خواهم اینجا درباره احمق ها صحبت کنم که خب بلاهتشان و طبیعتا دلیل پرهیز از آنها کاملا روشن است. نه... کمی جزئی تر. دسته اول آنهایی هستند که خودرا خیلی جدی میگیرند. آنهایی که هر چه میگویید و هر چه می کنید به خود میگیرند و به له یا علیه خویش مصادره میکنند. اصولا این دوستان جز عده ای متوهم و روان پریش نیستند و با اظهارات ابلهانه و محیرالعقول درباره رفتار خودتان و دیگران، شما را به سرزمین خیال انگیز اوهام و فرعیات میبرند. بدتر از همه اینکه این دوستان تصور می کنند خیلی مهم و اساسی اند و بشریت هیچ کارو تفریحی دیگری ندارد جز صحبت و بررسی پیرامون شخصیت والای ایشان.
دسته دوم اما عجیب ترند. این دسته جنگجوها هستند. آنهایی که همیشه و همه جا درحال مبارزه و کشمکش با شما و دیگران و جامعه و خدا و حتی خود هستند. این دوستان یک توانایی عجیبی در گند زدن به همه چیز دارند. کافیست ازشان سبقت بگیرید، یا جواب سلامشان را بواسطه کسالتتان آرام بدهید و یا مثلا نتوانند شیر آب زنگ زده را باز کنند... دنیارا به خون میکشند. بعد از گفتن انواع دری وری های پایین و بالای هجده سال به زمین و زمان و سازنده و گیرنده و دوست و دشمن و البته خود، جوری دست به واکنش میزنند که خود خدا باید وارد عمل شود تا گندشان را سروسامان دهد.
اما میدانید بدتر از این دو دسته چه کسانی هستند؟
ترکیب این دو دسته!!
حتی فکر کردن بهشان هم سرم را درد میاورد...