تراخم حقوق زن و شوهری (بخش دوم)
ابتدا این رو بخونید تا برسیم به بقیه اش:
آقای پدر من واقعیتی رو میخوام بگم که دوست دارم در پست بعد لحاظ کنید... من ازدواجم سنتی و بدون هیچ کدوم از حق و حقوق مورد بحث ولی با مهریه بالا بود بعد از ازدواج با وجود رشته تحصیلی با بازار کار خیلی خوب و مدرک از ی دانشگاه معتبر باید بابت کار ی سری همسر سابقم گزینش میکرد و در نهایت ایشون حرفش فقط ی کلام بود معلمی و محیط زنونه...بسیاری از موقعیت های کاری خوب فراهم شده رو از دست دادم چون اون و برادراش که در مورد من تصمیم میگرفتن و نهایت این شد که من نتونستم وارد آموزش و پرورش شم و بیکار موندم (عقب مونده نبودما قصدم زندگی کردن بود، دوسش داشتم اگر حق اشتغال هم میگرفتم ترجیح میدادم کارم به دادگاه نکشه بخاطر کار) بعد چند سال که ایشون صاحب همه چی شدن و پیشرفت هاشونو کردن و عاشق رییسشون شدن منو انداختن دور و گفتن نمیخوام و بهانه های فراوان هم جور کردن ولی من که طلاق نمیخواستم اون میخواست حالا گیرم حق طلاقم گرفته بودم بدون مهریه به چه دردی میخورد در چنین حالتی!!!!؟؟؟ خوب منو طلاق داد سنم از استخدام گذشته بود برای جاهای خصوصی میرغتم میگفتم برنامه نویسی کار کردم و فلان جا سال فلان بودم میگفتن این چند سال چیکار کردی کجا بودی، نمیتونستم بگم چند سال شوهرم اجازه کار نداده چند سال درگیر دادگاه و بلاتکلیف بودم (یکی از جاهایی که رفتم و واقعا خجالت کشیدم بابت رکود چند ساله ام شرکت استاد کارشناسیم بود که مجبور شدم بگم درگیر مشکلات خونواده ام بود) الان من جدا شدم همسر سابقم به واسطه اصرار و تلاش من از اولین روز زندکی مشترک ادامه تحصیل داد که هم سطح باشه تحصیلاتمون، خرج عروسی که ازش چشم پوشی کردم من و پس انداز چند ساله زندگی مشترکمون رو خونه و ماشین بهتر خرید ککش نگزید که جدا شده و عاشقی و زندگیشو میکنه و به زودی ازدواج..... اونوقت من 8 سال از بهترین سالهای عمرم رفت بیکارم الان مهر مطلقه خورد به پیشونیم و دیگه نمیتونم اون موقعیت ازدواج اولم رو داشته باشم سنم داره بالا میره و ممکنه در بارداری دچار مشکل شم، جامعه نگاه بدی به من مطلقه داره جرات ندارم جایی برای کار میرم بگم مطلقه ام نکنه فکر سوءاستفاده بیفتن، عایا این مشکلات رو همسر سابق من داره؟؟؟ ی مهریه قسطی دارم میگیرم که با هزار بدبختی و ببخش مقدار زیادی از مهریه ام بابت تموم شدن بلاتکلیفی و طلاق موفق شدم اینم بگیرم و خدا میدونه با چند تا قاضی فقط درگیری داشتم ( تا شکایت انتظامی از قاضی هم بابت خلافکاری هاش و همکاریش با طرفم رفتم) ، بازم ی خورده امیدم به این مبلغی مهریه است که با هزار بدبختی گرفتم حالا فک نکنین خیلیه هااااا، حرفم اینه گیرم ما همه حق و حقوقم گرفتیم و مهریه هم نداشتیم وقتی مرد در کمال بیرحمی میگه نمیخوامت و از اونور فرصت های زندگی رو هم ازت گرفته جامعه سنتی ما هم تو رو ی مصرف شده میدونه ولی در مورد مرد این دید رو نداره حالا باید چیکار کنی مهریه ای هم نگرفتی؟؟؟؟
اگر تا به حال مرا خوانده باشید، قطعا بارها این نکته را به صراحت از من شنیده اید که بهتر است به جای بحث بر سر تساوی حقوق زن و مرد، بپذیریم که ظاهرا به هیچ عنوان از نظر اسلام حقوق زن و مرد به یک اندازه نیست و در قرآن و احادیث به انحای مختلف نیز به این امر اشاره شده است. فراموش نکنیم که دین ما برای زن و مرد، شان و احترام یکسانی قائل است اما وقتی سخن از اعتبار و حقوق مطرح میشود...
از سوی دیگر ما در دنیایی زندگی میکنیم که به حق یا ناحق، به روا یا ناروا، به واقع یا نمایش گونه، صحبت از برابری حقوق زن و مرد و حتی خود زن و مرد، نوعی پز روشنفکری و نشان از آگاهی و اطلاع و دانش به حساب می آید. این امر به جهت تغییر موقعیت زن در جوامع، از یک نیروی ساکن و صرفا مولد، به یک عنصر خلاق و سازنده و اقتصادی بوجود آمد. حالا دیگر برای کسب بسیاری از عناوین و مشاغل خیلی تفاوت نمیکند که شما زن باشید یا مرد. دیگر دختران صرفا به پرستاری و معلمی و منشی گری سوق داده نمیشوند و بسیاری از عناوین شغلی پذیرای آنهاست و کار به آنجا کشیده میشود که قرارگرفتن زنان در برخی موقعیت های نامتعارف، علاوه بر اینکه ناپسند محسوب نمیشود بلکه مورد تقدیر و تکریم نیز واقع میشود.
اما همچنان درون خانه و در زندگی متاهلی اوضاع همان است که بود. لااقل در جامعه ما که همان است. هنوز بسیاری از حقوق برای مرد بدیهی و مسلم و طبیعی است درحالی که زن برای به دست آوردن همان ها، باید بجنگد و مذاکره کند و تی پا بخورد و توافق بکند. برای تحصیل و کار کردن باید حمایت و رضایت شوهر را داشته باشد، برای خروج از کشور باید اجازه کتبی و محضری او را بگیرد، حتی برای اقامت در هتل هم باید اجازه کتبی مرجع قانونی را. کار تا آنجا پیش می رود که برای طلاق و فرزند هم باید از مهریه بگذرد... همان مهریه ای که همان مسلکی که تمام حقوق قبلی مرد را بدیهی می داند، این یکی را حق مسلم زن میداند!!!
نه... نه نه، در این کشور نمی توان انتظار حقوق برابر مدنی برای زن و شوهر را داشت و همین امر سبب تعداد بیشماری پرونده طلاق باز و نیمه باز از زنان ستم دیده و کتک خورده و اغفال شده و هزار درد بی درمان دیگر شده است، زنانی که اسیر همان حقوق کار و تحصیل و خروج از کشور و حضانت و طلاق شده اند؛ یعنی حقوق واضح و مبرهن و بی تردید شوهر.
حال در چنین وضعیتی، دخترانی که عموما هم تحصیلکرده و روشن و کارآمد و مستقل (به خصوص به لحاظ روانی) هستند، افتاده اند به دنبال گرفتن پیش شرط برخی از این حقوق، آن هم نه بیشتر از مردان آینده اشان، بلکه فقط در همان حد. اینکه بتوانند در همان حد همسر آینده اشان درس بخوانند، کار کنند، بگردند و حتی در صورت ظلم و یا حتی تشکیک عاطفی، راهشان را سوا کنند. فقط برای اینکه در دنیای کنونی آرامش روانی و روحی در یک زندگی محدود، ارزش بالاتری دارد تا تمکن مالی یا داشتن صرف خانواده.
بله، من به دختر عمه ام حق می دهم که این حقوق را طلب کند. آنهم وقتی در حال آغاز یک زندگی به سبک سنتی و بدون آشنایی قبلی است. حتی اگر ازدواجی پر شور و با عشق و علاقه هم میبود، باز به او حق میدادم که این حقوق را طلب کند. آنهم به صورت کاملا قانونی و محضری، آنهم در هنگامه وا اسفا گفتن خانواده داماد و دوستان و بستگان و حتی محضردار و عاقد. این همان حقوقی است که همسر او، همین طور بدیهی و خلق الساعه داراست. پس چرا او آن ها را نداشته باشد؟
چرا بیشتر دوستانی که برای پست قبلی کامنت گذاشتند، انگشت نشان دادن را به انگشت زدن ترجیح دادند؟ مگر نه اینکه همه آنها -دقت کنید- همه آنها مونث هستند؟ مگر این حق و حقوقی نیست که خودشان باید میداشتند یا باید داشته باشند؟ پس چه میشود که این میشود و حتی خود من وقتی از ماجرا مطلع شدم، تعجب کردم و حتی عصبانی شدم؟
جواب یک کلمه است: عرف!!! عرف لعنتی ما که اصلا و ابدا هم لزومی ندارد درست باشد و پی ریزی و ساخت آن بر اساس دین -یا آنچه از دین به ما آموخته اند- شکل گرفته است، فی نفسه این حق و حقوق را برای مرد بدیهی و برای زن... خب برای زن تنها شرطی که وجود دارد این است که می تواند شرط هم بگذارد! واقعیت امر این است که برعکس بسیاری از جوامع آزاد که تمامی این حقوق در هنگامه عقد و در ادامه زندگی مشترک برای هر دو طرف وجود دارد، در ایران برای بدست آوردن آن باید پای میز مذاکره بشینید و برای رسمی کردن آن باید محضر بروید و امضا بدهید و امضا بگیرید تا حقوقتان برابر شود!!! زور این عرف تا آنجاست که وقتی هم جنس شان برای گرفتن حقوق برابر با مردان تلاش میکند و بحث محضری کردن آن را پیش میکشد، مورد رد و نفی قرار میگیرد. (کما اینکه بسیاری از کامنت های پست قبل اینگونه بود)
اما هنوز یک چیز دیگر هم مانده است. این حقوق به هیچ عنوان تضمین کننده زندگی مشترکتان نیست، شاید برایتان قوت قلب و اطمینان بخش باشد اما تضمین کننده سلامت تاهلتان نخواهد بود، کما اینکه بسیاری افراد، بدون دستخط و امضا و محضر و دادگاه و شاهد، برای همسرشان به اندازه خودشان حق و حقوق قائلند و تنها برتری و مزیت ازدواجشان را، احساس علاقه اشان میدانند.
پی نوشت:
- در این مورد ابدا روی هوا حرف نمیزنم و دقیقا خودم هم این رو میفهمم ودر تمام طول زندگی مشترکم، برای بزرگه به اندازه خودم، وحتی بیشتر از خودم حق قائل بودم. کما اینکه در این سالها درسش را تا به آخر خواند، کارش را ادامه داد و سالانه چندین ماموریت داخلی و خارجی هم رفت و می رود.
- بامزه اینکه تصور نمیکنم بزرگه در قبال حقوق خودش به راحتی و برابراندیشی من عمل کنه.
- همه مون هردوروی سکه طلاق رو دوروبرمون دیدیم یا خدای نکرده میبینیم بلاخره. یعنی هم مردی که زن بینوا رو جز میده تا ول کنه -یا حتی ول نکنه- و همینطور زنی که شیره مرد رو موقع جدایی میکشه. فراموش نکنید که در تمام این موارد همچنان قدرت دست مرده و همچنان میتونه زن رو قلاب سنگ کنه. فقط یکم صبوری میخواد. اما از اون گذشته این شرایط فقط به آدمش برمیگرده. اینکه چقدر پست فطرت و عوضی باشید که حتی در هنگام طلاق هم پدرصاحب هم دیگه رو درارید. فراموش نکنید که هیچوقت ادمها یه دفعه بد نمیشن، در تمام طول زندگیشون بد بودن و شما هم باهاشون زندگی میکردین و از حماقت و کودنی و گمراهی خودتون بوده که نمیدیدید.
- من همچنان یک سوالی برام باقی مونده. چطور آدم هایی که اونقدر به آخر خط رسیدن که تصمیم به جدایی میگیرن، میتونن تا لحظه آخر، کنار هم و باهم -و حتی زیر یا روی هم- بخوابن؟! تو کله این آدما چی میگذره؟
- حذف شد.