دوسالگی در انزوا و سکوت و دی ماه
سخن اول
وقتی پشت فرمون نشستم و درجه هوا رو دیدم... خب نمیتونم بگم چه حال بدی بهم دست داد. دمای هوا در حد روزهای عادی بهار بود. حتی اوایل تابستون. درحالی که الان باید سردترین وقت سال باشه. یه چیزیو صدقه سر شغل بزرگه میدونم. فقط وضعیت کشور ما اینجوره. بقیه جاهای دیگه دنیا اوضاع مثل همیشه است. هم دمای هواشون و هم میزان بارندگیشون. نمیفهمم چرا پس اوضاع کشور ما اینقدر بهم ریخته است. من سرما و زمستون و متعلقاتش رو دوست دارم و تمام سال منتظر زمستونم و از تموم شدن اون حالم گرفته میشه. اما آخه این زمستون؟ با این هوا؟ با این بارندگی؟ با این آلودگی؟ تو این شهر؟ من زمستونی نمیبینم. دیگه دلم نمیخواد درباره آلودگی و زلزله و گرونی و بی نظمی و بقیه چیزا بنویسم... فقط میدونیم که هست.
سخن دوم
دیروز میتونست یکی از روزهای خوب زندگیم باشه اما تصمیم گرفت که در جهت مخالف پیش بره و دقیقا گند بخوره به حالم. خیلی ساده و بدون دلیل و راحت عکس اون چیزی که باید میشد، اتفاق افتاد!!! نمیدونم، شایدم اتفاق خوبی افتاد... فقط چندان باب طبع من نبود. دلم سوخت، حالم گرفته شد و ... هیچی دیگه، بریدم!
دی ماه هیچ وقت برای من خوب و اسوده و خوش نگذشته. سالهاست که بدترین اتفاقات اون سال، در این ماه برای من میوفته. امسال هم از این قائده مستثنی نبود. حتی با این که فقط چهار روز ازش گذشته. بامزه اینکه تا دیروز به این موضوع توجهی نداشتم و یه چیز از پیش تلقین شده نبوده. بلکه از بس اتفاق افتاده در نهایت به این نتیجه رسیدم. این بخاطر اتفاقاتیه که در این ماه برام میوفته نه حس و حال خودم. چندتا بحران کاری در سال های مختلف، چندتا رابطه بهم خورده، خیانت... حتی تموم شدن "یک عاشقانه تند"!! لامصبا همشون توی دی ماه اتفاق افتادن. حتی وضعیت تحصیلیم هم در دی ماه پایین تر از خرداد و تیر بوده و هست. اما من همچنان دی رو دوست دارم چون بخشی از زمستونه
این وبلاگ دوساله شد. در سکوت و انزوا و تنهایی محض. هم خودش و هم نویسنده اش. وقتی شروع شد اینجوری نبود. نویسنده اش با نام آقای پدر شروع کرد و اتفاقا بیشتر درباره تجربیات پدریش مینوشت و البته مسایل پیرامون خانواده و زن و مرد و ارتباط. اما کلا یادش نمیرفت که آقای پدره و این اسم با معنا و مفهوم بود. اما رفته رفته روحیه کرگدنی اون نویسنده خودش رو تحمیل کرد. حالا دیگه «آقای پدر» جز یه اسم خاص و صرفا یک عنوان چیزی نیست!! میشه به هرچیزی تغییرش داد و آب هم از آب تکون نمیخوره. حتی برای خودش هم فرق نمیکنه که چی خطاب بشه.
نمیدونم این توقع زیادی هست یا نه. نمیدونم اصلا کسی براش مهم هست که اینکارو بکنه یا نه اما ازتون میخوام تحلیل یا هرگونه دیدی که در این دوسال یا هرمدتی که با من بودین، نسیت به این وبلاگ و نویسنده اش پیدا کردین برام بنویسید. هرگونه قضاوت و تحلیل و اتهام و شک و تردید هم آزاده.فقط فحش ندید لطفا.