var pass1="3402

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

سمفونی مردانه

تجربیات یک نیمه جان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

همه چیز می تواند زیباتر باشد...

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۱۷ ق.ظ

۱- من برگشتم! اصولا هر قدر بیشتر از وبلاگتون دور باشید، برگشتن و دوباره نوشتن کار سختی میشه. یه جورایی انگار اعتماد بنفست از دست میدی. نه میدونی چی باید بنویسی و نه چطور. حالا که به اینجا رسید باید یه اعتراف سخت بکنم. خرداد ، ماه پر رویداد و خاطره ای برای منه اما از قضای روزگار یکی از پرمشغله ترین ایام سال من هم هست و این یعنی من تا چند سال دیگه هم نمیتونم حرفای خاص خردادمو بگم. درباره تولدم، درباره تولد همسر، درباره عروسی و عقدم، درباره زندگی مشترک و خیلی چیزای خاص و منحصر بفرد دیگه ای که سالگردشون دقیقا توی خرداده.

۲- تو این مدت که نبودم، نه چیز خاصی نوشتم و نه چیز خاصی خوندم... یه سری بستن و رفتن و تعطیل کردن و تغییر نام دادن و با این کاراشون از دسترس خارج شدن. خب خوش اومدین، براتون خوشحالم. لابد یه روزی به این نتیجه رسیدین که باید بیاید و بنویسید و شر کنید و کامنت و نظر دیگرانو بشنوید و خودتون سبک یا ارائه کنید و لابد الان هم به این نتیجه رسیدین که نیازی ندارید که ملت سرشون بکنن توی زندگیتون. از اینکه نیستید براتون خوشحالم. این انتخاب شما بوده.

۳- من توی دبیرستان آدم مذهبی ای بودم، خب الان هم یه چیزایی سرم میشه و ریشه های درست و درمونی در وجودم هست ولی واقعیتش چندان هم مقید نیستم (خودم هم نفهمیدم بلاخره هستم یا نه) خلاصه یادم میاد که قبلنا ماه رمضان دوست داشتم و جزو مناسبت های خاص هر سالم بود. از انتظار کشیدن های کشدار آخر وقت لذت میبردم، از نون و پنیر و خیار و گوجه افطار به وجد میومدم و برام لذتبخش ترین خوراکی تاریخ بود، پخش سریال های متنوع ماه رمضان داغ و گاها دلچسب بود ، شنیدن دعای سحر از رادیو، موقع خوردن سحری برام آرامش بخش بود و خیلی چیزای دیگه. اما حالا و این چند سال اخیر وقتی ماه رمضان میرسه غصه ام میگیره. نه بخاطر اینکه یکی درمیون و بی نظم روزه میگیرم، نه. دو تا دلیل عمده داره.

اولیش اینه که نمیتونم هر وقت دلم خواست سیگار بکشم و خب اهلش میدونن که لامصب حس و حالش زمان و مکان نمیشناسه و یه وقتایی میمیری تا چندتا پک به اون آلت قتاله بینوا بزنی. دومیش هم بر میگرده به اون احسان علیخانی متظاهر و نچسب و مابقی دوستاش. اصولا یکی از نفرت انگیز ترین کارهایی که میشه انجام داد تلاش نمایشی و غلو آمیز برای برانگیختن احساسات دیگرانه. این دقیقا شبیه همون وقتاست که دختر یا پسر کوچولوتون میره یه گوشه آروم میشینه و بغض میکنه تا مثلا احساسات شمارو تحریک کنه و براش بستنی بخرید! به همون اندازه کودکانه. اما وقتی یادمون میاد این کارو ادمای بزرگ ، و به صورت سازمان داده شده و برنامه ریزی شده، دارن انجام میدن، پی به ابتذال و سخافت این برنامه میبرین. اصولا احساساتی که به صورت برنامه ریزی شده و از پیش تعیین شده ، و به لطف گرفتن شات های بسته متعدد و چشمان اشک بار و در معنوی ترین لحظه روز ، به غلیان در میاد، چیزی نیست جز ترشح اضافه غدد درون ریز یا افزایش پیک های عصبی سلسله اعصابتون به صورت لحظه ای و هیچ دوام و اعتبار و ماندگاری ای نداره. لعنت به تو ماه عسل که حتی تصور اینکه چنین مهملی هر روز داره پخش میشه آزارم میده.

۴- حالا که به اینجا رسید حتما یادم میمونه که تعریف «استیفن کینزر» تاریخدان آمریکایی از شیعه و فرهنگ شیعه رو براتون بنویسم.

۵- سالگرد ازدواج امسالمون در سکوت و خلوت محض برگزار شد. فندق سپردیم به دیگران و دوتایی رفتیم به یه کافه توی مرکز شهر و دو ساعتی باهم گپ زدیم. حالا زندگی مشترک ما وارد ۸امین سال فعالیتش شد. خب... من خیلی از زندگی مشترک لذت نمیبرم! اصلا از هیچی لذت نمیبرم.

۶- دیروز ناتالی پورتمن دوست داشتنی و فوق العاده ۳۵ ساله شد. آخرین بازی بینظیری که در سینما دیدم مربوط میشد به او و فیلم «قوی سیاه» که بابتش اسکار هم گرفت. اتفاقا یکی از بهترین خاطرات تصویری نوجوانیم هم فیلم به یاد موندنی «لئون» با بازی های جذاب ناتالی پورتمن و ژان رنو و گری اولدمن بود.

پورتمن

پورتمن



الان


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۴
آقای پدر

نظرات  (۱۵)

امیدوارم همسر من چنین دیدی نسبت به زندگی مشترکمون نداشته باشه بعد از چند سال
ان شاالله
چند روز پیش داشتم به یه دوستی میگفتم چرا اغلب آقایون از علیخانی نفرت دارن؟
مثلا مردهای خانواده خودم و اطرافیان و حالا هم شما
من این برنامه رو نگاه میکنم و خیلی از ماجراهایی که مهمان های برنامه این چند سال تعریف کردن از سرگذشت و زندگیشون واقعا جالب و شنیدنی بوده و گاهی آدمایی رو دیدیم که شاید اصلا فکر نمیکردیم همچین افرادی دور و بر ما باشن
و من نمی تونم فکر کنم که این چند صد نفر که تا بحال روی اون صندلی نشستن داستاناشون دروغ باشه.
پاسخ:
من ابدا داستان اون ادمارو نفی یا نقض نمیکنم، مسلما دوروبر ما کلی زندگی ها و اتفاقات عجیب وجود داره. اونقدر زیاد که حتی عجیب هم نیستن. نمونه اش همون آقایی که بعد از ۳۵ سال خانواده اش رو پیدا کرد. خب تو خانواده منم اتفاق افتاده. مساله اصلی نحوه نگاه برنامه و بازی با احساسات مردمه. بدون معنا و محتوا و صرفا یه شوی احساسی
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۳۹ مامان محمدامین
سلام
منم موندم ملت رو چطور علیخانی به باد تمسخر گرفته که برنامش راه بیفته و.....اونروز مادر وفرزندی بعد از ۳۵ سال بهم رسیدند درحالیکه از عید باهم تلفنی حرف زدند واحسان خواسته دیدارشون تو برنامه ماه عسل باشه....کدام قانونی میتونه جلوی احساس مادروفرزندی رو بگیره که سه ماه تاب بیارند!!!به نظرمن احمق بودند موندند تا بعد چندماه همو ببینند.من بودم سراسیمه خودم رو به مادرم میرسوندم و...دروغی میومدم تی وی ادا درمیاوردم.خخخخ
این قسمت که گفتید از زندگیتون لذت نمیبرید....دلم رو به درد اورد.نکنه همسرمنم واقعا همین حس رو داشته باشه؟؟؟حرف سنگینی بود.دیسکم گرفت
پاسخ:
خب اینم یه دلیل دیگه برای اثبات اینکه ماه عسل یه شوی سفارشیه
خب چرا از همسرتون سوال نمیکنید؟ هرچند فرقی هم نمیکنه . ما معمولا دلیل واقعی کارها یا احساساتمون رو یا نمیدونیم و یا به زبون نمیاریم. اما بازم تلاشتو بکن که بفهمی.
- در مورد برنامه علیخانی باید بگم من از یه جایی به بعد تلویزیون ایران رو گذاشتم کنار.. یعنی در کل تلویزیون رو گذاشتم کنار بیشتر با رادیو خوشم و کانال هایی که موسیقی دارن یا برنامه خاصی که مستند تاریخی هستش که ترجیح می دم زبان اصلی باشه تا این نیمچه زبانی که بلدم یادم نره
سالگرد ازدواجتون مبارک...
- فکر کنم بیشتر آدما از هیچی تو زندگیشون لذت نبرن!
- منم روزه گرفتن رو دوست دارم از اینکه امسال نمی تونم بگیرم ناراحتم حتی! اینجا که یه شهر کوچیکه می بینم خیلی ها بی دلیل و خیلی راحت روزه نمی گیرن به خودشون ربط داره اما چیزی که اول به ذهنم می رسه اینه که آدم های زیادی هستن که از مهمترین اصول مذهبشون دور شدن که البته از نظر من اصول دیگه ای هم هستن که خیلی مهمتر از روزه گرفتن هستن مثل اینکه دروغ نگیم، پشت هم بدگویی نکنیم با یکدیگر مهربون باشیم و بدی نکنیم در حق هم کم فروشی نکنیم و ...

پاسخ:
کارت درباره تلویزیون درسته، راستش منم نمیبینم ولی گاهی میشنوم. اما همین که میدونم داره اون برنامه پخش میشه حرصم میگیره.
نیوشا مدتیه که دچار این تناقض شدم که ادمهایی که چندان اعتقادی ندارن ولی در رفتارشون خیلی پسندیده و انسانی رفتار میکنن و حتی از کمک کردن به دیگران هم دریغ نمیکنن اما بسیاری از ادمهایی که ظاهر شرعی دارن (نماز و روزه و ظواهر دینی) وقتی پتی مسایل اجتماعی مطرح میشه بیشتر به دنبال منافع خودشون هستن...
گاهی فکر میکنم اگوست کنت درست میگفت، عصر حاضر از عهده دین الهی بر نمیاد بلکه باید دین انسانیت رو جایگزین کنه که دستکم براش قابل فهمه.
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۴۰ نازلی ( طعم گس زنانگی )
سالگرد ازدواجتون مبارک
مگه مردی هم میشه دید که از زندگی مشترک لذت ببره ؟
البته الان اغلب خانمها هم مثل شما آقایون از زندگی مشترک لذتی نمیبرن بخدا
من فکر میکردم آدم مذهبی هستین  اونم زیاد
اینو با توجه به چند پست قبلتون حس کردم

پاسخ:
واقعا دیگه مردم از زندگی مشترکشون لذت نمیبرن؟ چه وحشتناک
برام جالبه، ولی چندتایی از دوستان وبلاگی که اینستای من رو هم دارن نظر متفاوتی دارن، یعنی عقیده اشون این بود که اون پست خاص خیلی به من نمیاد! یعنی اصلا انگار یکی دیگه نوشته.
سلام اقای پدر . خیلی منتظرتون بودیم بیایم بنویسید . شما نباشید جزو اونهایی که بی خبر میندازن و میرند لطفا
تولد خودتون فهمسر و سالگرد ازدواجتون مبارک باشه و روزهای پر زا شادی رو تا 120 سالگ یپا به پای هم داشته باشید انشالله..
قبلا ماه عسل میدیدم ولی الان سوژه هاش بیمزه شده و دیگه نمیبینم...ترجیح میدم موقع افطار اعصاب راحتی داشته باشم....
از زندگ یاذت ببرین شما خیلی خوشی ها در اطرافتون هست همین که همسر سالم یکنارتون هست  و هدیه اله یفندق رو دارین یعنی خوشبختی یعنی خوشی و زیبایی
پاسخ:
ممنونم بابت تبریکات و پیغام مهربونت. کلا هم توی وب خودت و هم توی نظرات حس خوبی منتقل میکنی سانیا
میترسم چیزی بگم و ناشکری برداشت بشه اما اون چیزی که خواسته منه، دل خوشه. میدونی کجا میشه پیداش کرد؟
منم از زندگی مشترکم لذت نمیبرم  در حالی که فقط 2 سال عمر کرده تا حالا 
منم میترسم چیزی بگم و ناشکری باشه اما....
من و همسرم خیلییییییییییییییی تفاوت نگاه. دیدگاه. عقیده. طرز فکر. 
داریم. و تفاوت فرهنگ خانواده.
با اینکه هم سنیم و جوون.
اون به شدددددددت سنتی و درگیر سنتهای 50 سال پیش.
من متعادل. نه اینوری نه اون وری. 
داریم میریم مشاوره.
میدونی پدر.
میرم که فقط مشاور منو کمک کنه بتونم به جایی برسم که این تفاااااوت زیااااد رو بپذیرم و شاد باشم.
حتی ما نمیتونیم یه مباحثه ساده راجع به یه مساله مثلا اجتماعی داشته باشیم.وسطاش میگه تو کلا چرت و پرت میگی. یا افکارت مزخرفه... 
این یا نمونه خیلییییی ناچیز و پیش پا افتاده ش بود.
مثلا اومدم با یه تحشیلکرده ازدواج کنم...
راضی نیستم..
و گاهی واقعا حس میکنم قبل ازدواج آدم راضی تری بودم.چون خودمو سانسور نمیکردم...
خدا کمکم کنه..
کمکمون کنه.
هممون رو..
پاسخ:
به نظرم خیلی صادقانه نوشته بودی، به نظرم خیلی نگرانی و به نظرم در مسیر درستی هستین.مشاوره رفتنتون ادامه بدین با اینکه ممکنه سالها طول بکشه. بهتون کمک میکنه که بتونید مسایل و دلخوریاتون پیش یه قاضی بیطرف مطرح کنید و توی خودتون نریزید.
امیدوارم روزای خوبی در انتظارتون باشه. راستی یادت باشه که زندگی واقعی با تصورات ما متفاوته. بهش عادت میکنی

سلام سالګرد عقدتون و سالګرد تولد هاتون مبارکه ایشاالله به پای هم پیر بشین. من فکر میکنم بیشتر کسایی که چند سالی از ازدواج شون میګذره از زنده ګی لذت نمیبرن، از جمله همسر خودم که همیشه از زنده ګی مشترک ګله داره که مردم احمقن که زن میګیرن.

پاسخ:
هاهاها... نه خدایی. من از اول باخودم طی کردم که هیچ وقت از این الفاظ درباره زندگی متاهلی استفاده نکنم. واقعا هم تاحالا استفاده نکردم.
به علاوه من به خود ازدواج ایرادی نمیگیرم، فقط چندان با روحیات من سازگار نیست. اتفاقا اگر بخاطر علاقه به همسرم نبود هیچوقت ازدواج نمیکردم.
یه آدمی هستش نزدیک به تو فامیل خودم که خیلی خیلی مذهبیه! یه جمله مخصوص خودش داره می گه آدم مومن باید زرنگ باشه و زرنگ بودن رو تو به نفع خودش هر کاری رو پیش بردن می دونه!
آره همینجوریه... انگار نماز خوندنا و روزه گرفتن ها الکی شدن اون تاثیری رو که باید بذارن رو روح آدم نمی ذارن! در نتیجه آدم مذهبی ما می شه اون شکلی آدمی هم که خیلی معمولیه تو مسائل دینی اما به اصول انسانی پایبنده بیشتر به دلت می شینه!
هست واقعا این تناقص هست... وقتی که از دین پوسته و ظاهرش رو می گیریم نتیجه خوشایندی نداره در نهایت!
پاسخ:
جمله اخرت رو توی دانشگاه باید تدریس کنن.
حسم اینه که بعضیا فکر میکنن چون شعائر دینی رو به جا میارن میتونن هر غلطی بکنن! جالب اینه که به حکم دین و اجرای احکام اون بیشتر ظلم میکنن و حق خوری. حتی درقبال نزدیکانشون. یکی دوتا خواننده دارم که گرفتار همین مساله هستن
ممنون بابت تعریفتون ازم ...لطف دارین ..نه ناشکری نیست میدونید گاهی ما ادمها راه لذت بردن و پذیرش داشته هامون رو گم میکنیم . یک چیز کاملا طبیعی هست .
همه ادمها دچار رکود از بین رفتن حس ها میشند ولی میدون یباور کنید ایجاد دل خوش به خودمون بستگی داره فقط مهم اینجاست تمام داشته هامون رو اونجو رکه هست ببینیم نه اونجورکه میخواهیم ...
دنبال بدست اوردن لذت نباشیم لذت ها رو ببینیم . شاید از نظر دیگران مسخره باشه ولی لذت من همراهی با سنجد هست تو اب بازی بوستان نزدیک خونمون هست عصر به عصر به همین امید میرم خونه و یا لذت های کوچیک قرار نیستیک ادم فضایی پیدا بشه مارو خوشبخت کنه مهم اینه ما راه خوشبختی رو تو خودمون پیدا کنیم
پاسخ:
وای خدای من... چقدر خوب تعریفش کردی. سانیا کلاس بذاری من توش ثبت نام میکنم
اهان راستی، جواب پیغام خصوصیت حتما برات ارسال میکنم.
من موافق نیستم که همه از زندگی مشترک لذت نمی برن.. حرفم اینه که آدم ها کلن دیگه لذت نمی برن از هیچی زندگی! زندگی کلا فراموش شده انگار!
پاسخ:
با مساله ای که مطرح میکنی موافقم. نظر سانیا رو بخون. بنظرم ما فراموش کردیم که از داشته هامون نهایت لذت ببریم و مرتب دنبال نداشته هاییم. حتی در شریک زندگی یا فرزندانمون
اول خوندم18   ...لذت نمیبری عه ی خانوم خوشگل ببینی لذت میبری از زنت ک اینهمه زحمت میکشه لذت نمیبری 
پاسخ:
من کی گفتم علت لذت نبردنم از زندگی، همسرمه؟!! جایی چنین حرفی زدم که این برداشت کردی؟ اتفاقا اعتقاد دارم همسر فوق العاده خوب و فداکار و مدبری دارم. حتی تردیدی هم در مورد اون ندارم. 
سالگرد ازدواج و تولد خودتون و همسرتون مبارک
امیدوارم از این به بعد شرایط جوری بشه که از زندگی مشترک بیشتر و بهتر لذت ببرین.
منم ناتالی پورتمن و فیلم هاشو خیلی دوست دارم .لئون که هر بار ببینم بازم لذت میبرم.ممنون از یادآوریش.
پاسخ:
لئون از اون دست خاطرات خوبیه که همیشه تو یاد میمونه.
ممنون مینوی خوب بابت دعای مهربونانه ات.
کلا مبارک باشه
هم تولدتون تولد همسر جانتون و سالگرد ازدواجتون
اینروزا تقریبا 99.99 درصد از ادمها هیچ احساس لذتی از زندگیشون متاسفانه ندارن نمیدونم دلیلش چیه؟؟؟ ولی خب اینطوریه دیگه
اونی که مجرده میخواد ازدواج کنه وقتی متاهل شد دلش برای مجردیش تنگ میشه
اونی که عاشقه دلش میخواد به عشقش برسه وقتی میرسه دیگه خسته شده و....
نمیدونم چرا اینطوریه
منکه خودم متاسفانه تو همون دسته عظیم جا دارم
پاسخ:
اره متاسفانه. ظاهرا شرایط و اوضاع جامعه ما اینطوریه که میگی. فقط سوالی که برام پیش میاد اینه که وضعیت عمومیه کلی بشر در این دوره همینه یا فقط اوضاع روانی جامعه ما اینطوری شده؟
سلام
من گاهی حس مشترکی باشما دارم اما همیشه از خودم سوال می پرسم و با جوابهایی که به خودم می دم می تونم بهتر بفهمم
اگر من از هیچ چیز لذت نمی برم پس قطعا از زندگی مشترک هم لذت نمی برم
خوب مشکل در من هست نه در زندگی مشترک و یا هر چیز دیگه دنیا
خوب چرا لذت نمی برم؟ شاید دچار روزمرگی شدم، شاید یک هدف دست نیافته داشتم که از رسیدن به اون درمانده شدم،‌ شاید با لذت نبردن به چیز بالاتری مثل احساس گذشت، قدردانی و ... می رسم
خوب این همش نیست
گاهی در ضمن لذت نبردن حس های بدی هم دارم،‌مثل بی خاصیتی و ناتوانی و گناه و ...
که باید واقعا بهش رسیدگی کرد
اما گاهی احساس های دیگه و اهداف دیگه برمن غلبه داره مثل رسیدن به یک هدف متعالی یا حس بی نظیر فهمیدن و تعمق کردن پس بهتر در حال و هوای خودتون باقی بمونید و بدونید به صورت ناخودآگاه از همه شرایط فوق دارید لذت می برید
پاسخ:
عالی بود. چند بار نظرتو خوندم و صرفنظر از اینکه با قسمت اخرش چندان موافق نیستم اما کاملا درک میکردم که فکر شده و منطقی نظر دادی. ممنون.
خوشحال میشم اگر وبلاگی دارید، خوانندتون باشم.
گاهی با دوستانم که خارج از کشور هستن صحبت میکنم فرق نمیکنه کجا باشن اروپا یا امریکا میبینم اونها هم با توجه به مدارج و جایگاه عالی که دارن بعضیهاشون ناراضی هستن بعضیها خیلی خوشحال اونایی که اینجا ناراضی بودن اونجا هم همینن و بالعکس
گاهی وقتی بالا و پایین میکنم میبینم این احساس رضایت از زندگی زیاد هم به جغرافیا ربط نداره درسته شرایط محیطی میتونه تاثیرهای زیادی داشته باشه اما اگر ادمی نتونه اول اون حس رضایت رو از خودش داشته باشه نمیتونه نسبت به اطرافش و زندگی هم حس خوبی داشته باشه کاش میتونستیم شرایط رو طوری فراهم کنیم که بتونیم اول خودمون از خودمون راضی باشیم بعد کم کم میتونستیم به اطراف و بقیه جوانب زندگی هم تعمیمش بدیم
شاد بودن و لذت بردن رو از همون بچگی یادمون ندادن الان اینطوری بار اومدیم هر چی بوده ترس و عذاب و قهر و جهنم بوده !! از پرورش یافته های همچین مکتبی که اکثر قریب به اتفاق جامعه هستن انتظار شادی و رضایت نمیشه داشت مگر اینکه این هنر رو داشته باشیم بتونیم یه انقلاب درونی توی خودمون ایجاد کنیم
پاسخ:
الی مثل همیشه، کامل و دقیق و قاطع و روشن. با پاراگراف اخر شدیدا موافقم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی