بهمن گاه فندق
قبل از اینکه شروع کنم باید عرض کنم که بدجوری از مسیر اصلی این وبلاگ منحرف شدم. راستش این دومین وبلاگی بود که شروع کردم و قرار بود یه وبلاگ تحلیلی درباره تربیت کودک و روابط خانوادگی و این چیزا باشه، البته با زبان عامیانه و نوشتن تجربیات روزانه ام با فندق. اما در ادامه با هدف اصلی زاویه پیدا کرد و تبدیل شد به عقاید یه مذکر که در جایگاه های پدر و پسر و البته همسر قرار داره. شاید بتونم بگم مهمترین دلیلش بستن وبلاگ کرگدن بود. تا وقتی اونجا مینوشتم -آره، عقاید یک کرگدن رو من مینوشتم- عقاید و نظرات عموما تند و تیز و نقادانه امو اونجا مطرح میکردم. عموما هم جدی و گزنده بود. از اون وبلاگا نبود که روزی چندبار رفرش کنی و منتظر پست جدید بمونید، شاید نهایتش هفته ای یه بار. اما اعتراف میکنم خودم بیشتر دوسش داشتم و اوایل هم بیشتر مینوشتمش. بعدا دیدم که اینطرف مخاطب بیشتر و جدی تری داره و به علاوه نمیتونستم به هردوتا وب برسم. پس موقتا تعطیلش کردم. ولی خیلی دلم براش تنگ شده. بخصوص اندیشه های ناگهانیش...
اما برسیم به گاه نگار فندق خانم شیطون
۱- سه روز پیش رسما یک سال و نیمه شد.
۲- خوب راه میره، قدماشو مستقیم بر میداره و البته شصتش کمی به داخل متمایل میشه. کمتر زمین میخوره و تند هم میدوه. از دستاش به خوبی استفاده میکنه و کلا فیزیک مناسبی داره و البته یکم کپله. اصولا دختر بچه ها زودتر از پسر بچه ها مهارتهای حرکتی پیدا میکنن و سریعتر توان استفاده مفید از دستها و انگشتاشون پیدا میکنن.
۳- بالطبع در رقصیدن هم تبحر بیشتری پیدا کرده، حالا حرکات جدیدتر، ظریف تر و متنوع تری انجام میده. فسقلی یکم لوندی هم به خرج میده.
۴- دیگه اصلا گاز نمیگیره. فهمیده که حرکت مناسبی نیست اما هنوزم وقتی محبتش قلمبه میشه یه گاز مهربونانه و با خنده میگیره.
۵- تقریبا همه کلماتو با صدا و تلفظ بچه گانه خودش میگه. حتی آب پرتقال و نقاشی و ترس از ارتفاع!! دقیقا از دیشب به جای "پئو" میگه پتو. این یعنی توانایی شنوایی و تفکیک آوایی و بالطبع ترکیب حروفش داره رشد میکنه. مطمئنم از اون دختر پر حرفا میشه.
۶- این ماه یه بازی جدید یاد گرفته. تمام سبدا وآبکش ها و چمیدونم سطل و لگنا و ظرفای پلاستیکی که توی کابینت آشپزخونه است میاره میچینه وسط حال!!! بعد هم دورشون میچرخه و یه سره حرف میزنه!
۷- ماشین قدیمی رو که هنوز نفروختم، ماشین بابا میدونه و ماشین جدید رو ماشین خودش!! اینقدر هم دوسش داره که نگو.
۸- از هفته گذشته دست به قلم شد. یه مداد رنگی کوچیک ۶ رنگ و کلی کاغذ A4 گذاشتم جلوش و شروع کردم به نقاشی. اول خوب نگاه کرد و بعد مداد قرمز برداشت و نقاشی منو خط خطی کرد. حالا هر روز وقتی رو به خط خطی کردن کاغذاش اختصاص میده. یه نکته مهم اینه که اصلا سعی نکنید در این سن یادش بدید که چه طور مداد دستش بگیره یا چه چیزی رو چطوری بکشه. با اینکار فقط بیزارش میکنید، نگران نباشید خودش راحت ترین حالت دست گرفتن قلم پیدا میکنه.
۹- شخصیت محبوب و مورد علاقه اش پدر منه که حالا دیگه "موتضا" صداش میکنه. نکته تراژیکش اینه که پدر من که الان، فندق مثل نفسش میمونه، زمان بچه گی ما و حتی الان، اصلا آدم خوش اخلاق و تو دل برویی نبود و نیست. در تمام زندگیم خیلی از بچه های فامیل و مدرسه بودن که بخاطر روابطشون با پدرشون، منو حسرت زده میکردن. راسته که میگن: بچه مثل بادومه و نوه مغز بادوم!!
۱۰- شعبون خان یا به قول فندق، "شبو" همچنان موقعیت برتر خودشو به عنوان محبوب ترین عروسک حفظ کرده. اما باید اعتراف کنم که "گیسو" -همان عروسک بلونده قرمزپوش- فاصله رو کاهش داده. به علاوه اینکه عروسکای جک و جونوری مثل خرسی و هاپو و پیشی و کرگدن هم وارد بازی شدن. آره، فندق عروسک کرگدن هم داره!
۱۱- حالا خیلی زوده که بخوایم از پوشک جداش کنیم ولی "جیش و پی پی" رو میشناسه و مفهومشون میدونه. وقتی میخواد پی پی کنه، میره پشت مبل یا پشت در اتاق من و آروم برای خودش زور میزنه. اگر اینجور وقتا بری به سمتش، دلخور میشه و با خشونت و البته همراهی حرکت تند دست داد میزنه "بلووو"
۱۲- وقتی کودکتون داره قضای حاجت میکنه و یا میشوریدش، خوددار باشید و ناراحت نشید و با علاقه این کاره انجام بدین... خب حالا نه با علاقه ولی دستکم رو ترش نکنید و مثلا حتی نگید "اه... ببین چکار کردی..." طبیعیه که کودک کار خارق العاده و ناگواری انجام نداده و نیاز طبیعی حیاتش رو برطرف کرده. خب خود شما هم روزانه و به وسعت و قدرت بیشتر اینکارو انجام میدین، چطوره که وقتی خودتون تمیز میکنید، نمیگید: اه ببین چه کردم!؟ خب به کودک هم نگید. بهش عذاب وجدان ندین و بزارید اون کارشو راحت انجام بده و بدونه که نباید بابتش شرمسار باشه. اتفاقا همین باعث میشه در آینده نزدیک راحت تر بهتون بگه که نیاز به رفتن به دستشویی و توالت داره، چرا که احساس عذاب وجدان نداره.
۱۲- همسر به جد تاکید داره که تو این ماه کلا از شیر بگیردش. والا ما که خوشحال میشیم.
۱۳- داشتن دختر لذتبخش ترین حسیه که تا بحال تجربه کردم...آفرودیت من توی خونه و در آغوش منو همسرمه.